۲-۱-۱- تحقیقات داخلی
همچنانکه ادبیات نظری نسبتاً گستردهای درباره هویّت وجود دارد. به همین منوال در زمینه مطالعات تجربی نیز میتوان رسالهها و پژوهشهای متعددی را یافت که دست کم در عنوان شامل مفهوم هویّت هستند. در این بخش به برخی از این عناوین که در مقاطع بالای تحصیلی و دانشگاه های معتبر انجام شدهاندمیپردازیم. مرور این مطالعات در ترسیم چشمانداز این حوزه به این پروژه کمک می کند. بنابرین ابتدا خلاصهای از هر تحقیق را مطرح میکنیم و سپس تلاش کردهایم مزایا و نقایص آن ها را در بخش روش تحقیق، چارچوب نظری و یافته های تحقیق مطرح کنیم. و سپس از هر تحقیق محورهای اصلی مانند مسئله، جامعه آماری، چارچوب نظری و نتایج مهم در قالب دو جدول بررسی شده است. در ابتدا محورهای روشی و بعد محور نظری و یافتههای تحقیق ارائه شده است.
محمدی (۱۳۷۹) در پژوهش مورد برّرسی خود به دنبال شناخت پارامترهای هویّت فرهنگی دانشآموزان مورد مطالعه است. همچنین نگارنده درصدد بررسی گرایش افراد مورد مطالعه به پارامترهای فرهنگ مدرن برآمده و نوسانات هویّت قومی را قبل و بعد از انقلاب بررسی کردهاست. محقق بعد از تعریفی از هویّت به هویّت جمعی، فردی و فرهنگی پرداخته و به شرح و برّرسی هر کدام از اقسام هویّت مذکور اقدام کردهاست. وی زبان، دین، سرزمین مشترک و میراث مشترک را به عنوان شاخصههای هویّت فرهنگی برشمرده و هرکدام را توضیح داده است. محمدی از نظریات و آرای مردمشناسان زیر در مورد شکلگیری هویّت فرهنگی استفاده کردهاست:۱- روث بندیکت: هر جامعهای شخصیّت ویژهای را در افراد خود میپروراند. بر اساس دیدگاه وی هر جامعهای به تدریج به برخی از الگوهای فرهنگی خود محوریت می دهد، ۲- مارگاریت مید: به اعتقاد مید تمامی فرایندهای جامعه را (حتی بیولوژیک) باید با توسّل به نظام فرهنگی جامعه تبیّین کرد، ۳- کاردینر و لینتون: کاردینر شخصیّت بنیادین را مطرح میکند تا بتواند به مدد آن هویّت فرهنگی جوامع را بشناسد. به نظر لینتون شخصیّت بنیادی از مجموع تمایلات انگیزهها و خصوصیّات ویژه تشکیل شده است که از طرف گروه بر فرد تحمیل میشود. وی احساس تعلّق و دلبستگی را مبنای شکلگیری شخصیّت پایه میداند.
جامعه مورد مطالعه این پژوهش دانشآموزان پایه سوم دبیرستان شهرستان مریوان است. پرسشهای تحقیق ناظر به میزان و کیفیّت گرایش به فرهنگ قومی، فرهنگ ملّی و فرهنگ مدرن است. مذهب، زبان، پوشش، پایبندی به آداب و رسوم نیز به عنوان یک متغییرهای مستقل لحاظ شده است. نتایج این مطالعه نشان میدهد که در مجموع و به ترتیب هویّت فرهنگی دانشآموزان از چهار لایه قومی، مدرن، مذهبی و ملی تشکیل شده است. نکته قابل تأمّل تضعیف گرایشات مذهبی شاگردان است.راهکارهای نظام سیاسی در جهت یکسانسازی باعث تشدید گرایشات قومی شده است. ضمن اینکه هویّت ملّی و مذهبی برخلاف تصوّر ضعیف شده است و بهتدریج به سوی متغیرهای فرهنگ مدرن اوج میگیرد.
داوود میرمحمدی (۱۳۷۴) به مطالعه و برّرسی مؤلفههای بارز هویّت فرهنگی و قومی مردم بلوچ و نسبت و رابطه آن ها با هویّت فرهنگی در شهرستان زاهدان میپردازد. هدف از این مطالعه و تحقیق، بررسی عناصر و مؤلفههای تشکیلدهنده هویّت فرهنگی و قومی مردم بلوچ و شناخت میزان همسانی و ناهمسانی هویّت فرهنگی آنان با هویّت فرهنگی ملّی ایران (مرکزگرایی و مرکزگریزی) و تبیین جامعهشناختی آن است.
این رساله از چندین دستگاه نظری استفاده کردهاست که عبارتند از: ۱) نظریه «هویتجوئی» اسمیت(ریشه و منشأ ایجاد قوممداری و مرکزگریزی و شکلگیری نهضتهای جدائی طلبی قومی ناشی از تمایل و نیاز جامعه قومی به کسب هویّت قومی خود و رسمیت بخشیدن به آن است)، ۲)تئوری «دولتـملّت» بوئرژ(با رشد مفهوم «ملت ـ دولت» در عصر امروز ارتباط بین ملّت به عنوان مفهوم قومی و دولت به مثابه یک موجودیّت قانونی بسیار گسسته و مبهم شده است.در نتیجه قومیّتگرایی به عنوان حقّ مردمی که احساس میکنند که ملیّت مشترکی دارند و خواستار دولتی هستند که ملیّت آن ها را تحقق بخشد در آمده است)، ۳)تئوری عوامل «ذهنی و عینی» راتچایلد و شاپفلین(عوامل ذهنی و عینی بر مخفی شدن نهضتهای قومی اثر گذاشته، ضمن تشدید خواستهای قابل مذاکره و غیرقابل مذاکره، ناخشنودی و نارضایتی قومی را بیشتر میکنند و شرایط را فراهم میکند که منجر به شکلگیری «سازمان سیاسی قومی» شده و منبعی برای تسریع در بازسازی هویّت قومی، وحدت و همبستگی قومی، خواست مشارکت عمومی و اصالت فرهنگی از جمله بازگشت به ریشههای نمادین، اسطورههای گذشته و یادبودهای تاریخ میگردد و از طریق ایجاد و شکلگیری ناسیونالیسم قومی تبدیل به یک نهضت مرکزگریز قومی میشود) و ۴)تئوری «میدان» کورت لوین(رفتار انسان تابع دو عامل: خصوصیّات شخصی و خصوصیّات محیط است). همچنین در این رساله، از دیدگاههای جامعه شناسانی، همچون دورکیم و الکساندر (همبستگی اجتماعی، انسجام اجتماعی، وفاق اجتماعی)، ابن خلدون (عصبیّت)، مونتسکیو (روح کلی)، پارسونز (منظومه و ساخت اجتماعی) استفاده و بر آن ها تأکید شده است.
جامعه آماری این تحقیق عبارت است از، کلیه خانوادههای بلوچ ساکن شهرستان زاهدان و دارای ۳۰۸ نمونه است. سؤالات اصلی میرمحمدی این است که ۱)مؤلفههای بارز هویّت قومی و فرهنگی مردم بلوچ کدامند؟ و ۲) بلوچها به چه میزانی به هویّت قومی و فرهنگی خود تعلّق و دلبستگی دارند (قومیّتگرا هستند) و چه جایگاهی برای هویّت قومی و هویّت خود در جامعه و هویّت ملّی قایل هستند و نسبت و رابطه هویّت قومی آنان با هویّت ملّی چگونه است (مرکزگرائی)؟ و چرا؟
برخی از نتایج مهّم تحقیق به شرح زیر است: الف) آن دسته از افرادی که دارای خاستگاه روستایی بوده و در مناطق روستایی و ایلی زندگی میکنند در مقایسه با افراد شهرنشین تمایلات قومی بیشتری دارند.ب) هر قدر سطح تحصیلات بیشتر باشد، قومیّتگرایی ضعیفتر است.ج) افرادی که دارای مشاغل بالا و متوسط و همچنین کسانی که شاغل در رشتههای شغلی دولتی و فروشندگی بوده اند، در مقایسه با افراد صاحب مشاغل پایین و شاغل در رشتههای شغلی خدمات، حمل و نقل و دامداری و کشاورزی تمایلات قومی ضعیفتری از خود نشان داده اند.
-رساله کارشناسی ارشد مهدی فرجی(۱۳۸۰) به مطالعه صورتبندی هویّت جدید و تغییر نگرش زنان نسبت به احکام رسالهای میپردازد. نگارنده به استفاده از نظریات گیدنز تأثیر سه عنصر مدرنیته،یعنی جدایی زمان و مکان، جابجایی و از جاکندگی، بازاندیشی را بر دگرگونی در خصلت پدیدهها و کنشهای انسانی و تغییر در نگرشها برّرسی میکند.