« نساوکم حرث لکم …» ؛ زنان محل بذرافشانی شما هستند… ( بقره : ۲۲۳) ؛« بذر و زمین هر دو ، در تولید نقش مهمی دارند و زن و مرد نیز در نسل آینده نقش دارند » ( قرائتی ۱۳۸۲: ۴۴۹) .
« … و لهنّ مثل الذی علیهن بالمعروف و للرجال علیهنّ درجه الله عزیز حکیم » ؛ … برای زنان همانند وظایفی که بر دوش آن ها است ، حقوق شایسته ای قرار داده شده و مردان بر آنان برتری دارند و خداوند توانا و حکیم است ( بقره : ۲۲۸).
« برای زنان است بر شوهران از حقوق مانند آنچه شوهران بر آنان دارند. این بیان از جمله های بسیار جالب قرآن است که جامع فواید زیادی است و منظور ، حقوقی است که زنان بر شوهران دارند از قبیل نیکی معاشرت با آنان ، ضرر نزدن به آن ها ، مساوات در قسمت بیتوته ، نفقه و لباس . همان طور که متقابلاً مردها بر همسرانشان حقوقی دارند مانند لزوم اطاعت زن از مرد در چیزهایی که خدا واجب کردهاست ( مانند حق آمیزش ، عدم خروج از منزل بدون اجازه ی شوهر ) و اینکه کسی را به خود راه ندهند و نطفه و فرزند شوهر را به طور صحیح رعایت کند » ( طبرسی ۱۳۷۴ : ۸ ، بنقل از زاهدی فر،۱۳۸۹).
سوء خلق
با توجه به اینکه حسن خلق ، زمینه را برای گفت و گوی مسالمت آمیز و تبادل احساسات مثبت و عاطفی و احترام متقابل ، فراهم میکند ، سوء خلق بالعکس ، راه تفهیم و تفاهم منطقی را می بندد، احساسات و عصبانیت ها ، مدیریت عقل را مخدوش میکند و در نتیجه با بی ثباتی خانواده مواجه میشویم که امکان فروپاشی آن ، به راحتی وجود دارد.
۱-« …ولاتمسکوهن ضرارا لتعتدوا و من یفعل ذلک فقد ظلم نفسه و لا تتخذوا آیات الله هزواً …» ؛ و هیچ گاه به خاطر زیان رساندن و تعدّی کردن آن ها را نگاه ندارید و کسی که چنین کند به خویشتن ستم کردهاست و آیات خدا را به استهزاء نگیرید…( بقره : ۲۳۱).
۲-« … فان اطعنکم فلا تبغوا علین سبیلا ان الله کان علیا کبیرا» ؛ … اگر از شما پیروزی کردند راهی برای تعدی بر آن ها نجویید ، خداوند بلند مرتبه و بزرگ است ( نساء ۳۴).
۳-« … لا تخرجوهن من بیوتهن …» ؛ … آن ها را از خانه هایشان بیرون نکنید…(طلاق : ۱).
دنیاخواهی و دنیاگرایی
اگر هر کدام از زن و شوهر به ویژه زن به جلوه های فریبنده ی دنیا ، دلبندد و در پی آن ، دیگری را آزار دهد ، علاوه بر اینکه در پیشگاه خداوند متعال ، مؤاخذه خواهد شد امکان از دست دادن زندگی خانوادگی خود را نیز دارد.
در آیات مربوط به طلاق ، یک آیه وجود دارد که اینگونه به مسئله پرداخته است:
« یا ایها النّبی قل لازواجک ان کنتنّ تردن الحیوه الدّنیا و زینتها فعالین أمتّکنّ أسرّحکنّ سراحاً جمیلاً » ؛ ای پیامبر به همسرانت بگو که اگر شما زندگانی و زیب و زیور دنیا را طالبید بیایید تا من مهر شما را پرداخته و همه را به خوبی و خرسندی طلاق دهم. ( احزاب : ۲۸) .
همسران پیامبر (ص) بعد از پاره ای از غزوات که غنائم سرشاری در اختیار مسلمین قرار گرفت تقاضاهای مختلفی از پیامبر (ص) در مورد افزایش نفقه داشتند. پیامبر (ص) میدانستند که تسلیم شدن در برابر اینگونه درخواست ها که معمولاً پایانی ندارد چه عواقبی دارد و از انجام این خواسته ها سر باز زدند و یک ماه تمام از آن ها کناره گیری نمودند ، تا اینکه این آیه نازل شد و با لحن قاطعی به آن ها هشدار داد که اگر زندگی پر زرق و برق می خواهید می توانید از پیامبر (ص) جدا شوید.
کراهت داشتن
غالباً طلاق ، زمانی رخ میدهد که کراهتی از دو طرف و یا از یک طرف وجود داشته باشد . آیات طلاق نیز، به مواردی اشاره میکند که ظهور بیشتری در خصوص کراهت دارند:
« … و لا یحلّ لکم أن تأخذوا ممّا آتیتموهنّ شیئاً الاّ أن یخافا أالاّ یقیما حدودالله فان خفتم ألاّ یقیما حدودالله فلا جناح علیه ما فیما افتدت به …» ؛ … و برای شما حلال نیست که چیزی از آنچه به آن ها داده اید پس بگیرید مگر اینکه دو همسر بترسند که حدود الهی را برپا ندارند. پس اگر بترسید که آن دو حدود الهی را رعایت نکنند مانعی بر آن ها نیست که زن ( برای آزادی خود ) فدیه و عوضی بپردازد … ( بقره : ۲۲۹) .
« شاید دلالت آیه بر مشروعیت مبارات ظهور بیشتری داشته باشد تا بر مشروعیت خلع ؛ به دلیل این که آیه ، « خوف » را به هر دو نسبت داده است ، کما اینکه احتمال دارد « خوف » بالأصاله به زوجه اختصاص داشته باشد و بالعرض به زوج ، در نتیجه آیه ناظر به خلع هم باشد» ( سبحانی ۱۳۸۵ : ۴۰۹ بنقل از زاهدی فر، ۱۳۸۹) .
«لازمه ی اعراض ، کراهت داشتن است . در صورتی که زوجین به هر دلیلی ، از همسرشان کراهت داشته باشند و در نتیجه از یکدیگر اعراض کنند و همچنین در میان آن دو صلح برقرار نشود ، توسط خداوند متعال مجوز طلاق ، صادر می شود : « و ان یتفرّقا یغن الله کلّاً من سعته …» ؛ اما اگر از هم جدا شوند ، خداوند هر کدام از آن ها را با فضل و کرم خود بی نیاز میکند…»(همان : ۱۳۰) و این یعنی « کراهت » عاملی برای طلاق است (زاهدی فر،۱۳۸۹).
فصل سوم : عوامل اجتماعی و حقوقی مؤثر در افزایش طلاق
فصل سوم
عوامل اجتماعی و حقوقی مؤثر در افزایش طلاق
عوامل اجتماعی مؤثر در افزایش طلاق
طرح مطلب
این پژوهش در صدد شناسایی برخی از عوامل بازدارنده ی طلاق است و هم چنین عواملی که باعث تسهیل در روند طلاق میشوند در آن بررسی میگردد . بخشی از عوامل افزایش طلاق ، جنبه ی اجتماعی و بخشی دیگر جنبه ی حقوقی دارند . رویکردهای نظری اجتماعی سعی دارند تا از نگاه متغیرهایی نظیر استقلال اقتصادی زن ، به واسطه ی حضور وی در بازار کار و اشتغال رسمی و نیز حمایت ها و پشتوانه های مالی که زنان قبل از طلاق بدان امید دارند ، به قضیه طلاق نگاه کنند . استقلال اقتصادی زن و از این رو تأمین مالی او میتواند با طلاق در ارتباط باشد .
از منظر تحولات اجتماعی که زمینه مشارکت زنان در بازار کار را فراهم کردهاست و در پی آن ، زنان از نقش های سنتی شان به نقش های جدیدی روی آورده اند ، که به آن ها آزادی عمل ناشی از تأمین مالی داده است . این تأمین مالی میتواند به آن ها توانایی به چالش کشانده مردان به هنگام بروز تعارض و اختلاف زناشویی را بدهد . هم چنین حمایت های تصوری یا واقعی تأمین مالی از سوی والدین میتواند در بروز تعارضات و اختلافات زناشویی مؤثر واقع گردد . ضمناً عوامل زمینه ای و اجتماعی نظیر سن زوجین در موقع ازدواج به عنوان تسهیل کننده ی طلاق قابل بررسی میباشد (دوگراف و ماتیجز، ۲۰۰۶ بنقل از عیسی زاده ، بلالی، قدسی، ۱۳۹۰).
عوامل اجتماعی
تعلق شهری
شهر نشینی به عنوان شیوه ای از زندگی ، در بردارنده ی تغییراتی وسیع در زندگی و به خصوص در حیطه ی روابط اجتماعی افراد است . از نظر رابرت پارک ، «طلاق» یکی از پیامدهای شهر نشینی است.