۲-۱۱-اصول کلی رفتار درمانی اختلالات رفتاری
اختلالات رفتاری در اکثر مواقع حاصل یادگیری نامناسب، نادرست یا معیوب است بنایراین برای درمان آن باید نشانه ها یا علائم رفتار نامناسب یا نادرست حذف گردد و بجای آن رفتار جدی که مناسبتر و موثرتر است، جایگزین شود .
اختلالات رفتاری به عنوان انحراف کمی فاحش یا افراط و تفریط در رفتاری خاص از رفتارهای هنجار مربوط تلقی می شود لذا برنامه درمانی بایستی در پی افزایش بروز رفتار مناسب و نیز کاهش رفتاری که از نظر مداومت، تکراری، زمان و مکان وقوع، نا مناسب است باشد.
اختلالات رفتاری به دلیل نامناسب بودن شرایط محیط اجتماعی و تقویت نشانه های اختلال، توسط محیط به وجود میآید. لذا همین محیط اجتماعی میتواند موجب تغییر در رفتار و نیز حفظ آن باشد.
اختلال رفتاری ویژه یا به طور کلی هر رفتاری اگر تقویت مثبت شود چون واکنش ارگانیزم با نتیجه رضایت بخش همراه بوده تداوم مییابد و تکرار می شود در حالی اگر تقویت منفی صورت گیرد چون واکنش ارگانیزم با احساس درد، رنج ، نارضایی همراه میباشد آن رفتار کاهش و یا خاموش میگردد .
۲-۱۲-رابطه میزان شیوع کلی اختلالات رفتاری با عوامل جمعیت شناختی
شغل پدر: بالاترین میزان شیوع اختلالات رفتاری مربوط به کودکانی بود که پدران آنان بیکار و کمترین میزان مربوط به کودکانی بود که پدران آنان کارمند بودند .
۱-شغل مادر: بالاترین میزان شیوع اختلالات رفتاری مربوط به کودکانی بود که مادران آن ها خانه دار یا کارگر و کمترین میزان مربوط به کودکانی بود که مادران آنان کارمند بودند .
۲-در آمد پدر: میزان شیوع اختلالات رفتاری کودکانی که پدر آنان بدون درآمد بودند از آنهایی که پدرانشان درآمد بالایی داشتند بیشتر بود. میزان شیوع اختلالات رفتاری کودکانی که مادران آنان هیچ درآمدی نداشتند ( خانه دار ) بودند بیشتر بود و در کودکانی که مادران آن ها درآمد بالاتر از ۱۰۰ هزار تومان داشتند هیچ گونه اختلالای مشاهده نشد .
۳- تحصیلات پدر و مادر: هر چه سطح تحصیلات پدر و مادر بالاتر رفته ، میزان شیوع اختلالات رفتاری کودکان آنان کاهش داشته .
۴-سن پدر و مادر: بین سن پدر ومادر و میزان شیوع اختلالات رفتاری کودکان رابطه معنی داری حاصل نشد .
۵-رتبه تولد: بین رتبه تولد و میزان شیوع اختلالات رفتاری تفاوت معنی دار به دست نیامده .
۶- بعد خانوار: هرچه تعداد فرزندان بیشتر شده احتمال افزایش اختلالات رفتاری نیز افزایش داشته.
بیماری روانی و یا بیماری جسمی مزمن خانواده : در این پژوهش بین وجود بیماری روانی و یا جسمی مزمن در یک یا چند عضو خانواده با میزان شیوع اختلالات رفتاری در کودکان رابطه معنی داری به دست آمده .
۷- وضعیت مسکن: بین وضعیت مسکن و نوع ( ویلایی یا آپارتمانی ) اختلالات رفتاری کودکان رابطه معنی داری حاصل نشد .
۲-۱۳- تحقیقات انجام شده داخلی و خارجی
-اخوان تفتی (۱۳۹۲) در پژوهشی پیآمدهای طلاق در گذر از مراحل قبل، حین و پس از طلاق را در بین ۱۱۶ نفر(۶۳ زن و ۵۳ مرد) در تهران بررسی کرد، یافته های پژوهش نشان داد، بیشترین آمار طلاق در نمونه مورد پژوهش در دامنه سنی ۲۳ تا ۳۳ سال بوده و بالاترین فراوانی طلاق در ۵ سال اول زندگی مشترک رخ داده است.
-عباسی، امجدیان(۱۳۹۱) در پژوهش خود با عنوان «نقش عوامل مرتبط با تحصیلات در رضایت زناشویی زوجین دانشجو» دریافت رضایت زناشویی افراد رابطه مستقیم و معناداری با سطح تحصیلات زوجین دارد.
-زرگر و نشاط دوست(۱۳۹۰) در تحقیقی تحت عنوان «بررسی عوامل مؤثر در بروز طلاق» ۲۲۱ زوج را در شهر فلاورجان مورد مطالعه قرار دادند. نتایج نشان داد بیشترین میزان تقاضای طلاق در زنان، در سنین ۳۱-۲۸ سال و در مردان ۲۷-۲۴ سال بوده است.
-شریفی(۱۳۹۱) این پژوهش با هدف مقایسه وضعیت بهداشت روانی نوجوانان طلاق محروم از مادر، یتیم محروم از مادر و عادی دارای مادر سنین ۱۵ تا ۱۸ سال شهر اصفهان انجام شد. سپس از تحلیل داده ها نتایج ذیل به دست آمد: بین میانگین نمرات آزمودنی های سه طلاق، یتیم، و عادی در هر ۹ مقوله پرسشنامه SCL-90-R تفاوت معنی داری وجود داشت (P=0.0001)، ضمنا در شش بعد (افسردگی، اضطراب، شکایات جسمانی، حساسیت در روابط متقابل، اضطراب فوبیک و افکار پارانوئید) P=0.0001 میانگین نمرات دختران بیشتر از پسران بود، ولی در بعد پرخاشگری (P=0.0001) میانگین نمرات پسران بیشتر از دختران بود. در دو بعد وسواس و اجبار و روان پریشی بین میانگین نمرات پسران و دختران تفاوت معناداری وجود نداشت. ضمنا تعامل بین عضویت گروهی و جنسیت بر هیچ کدام از زیر مقایس ها (۹ بعد پرسشنامه SCL-90-R) معنادار نبود. یافته های پژوهش در پرتو نتایج تحقیقات مربوط، مورد بحث و نتیجه گیری قرار گرفته است.
-زارعی محمودآبادی (۱۳۹۱) در پژوهشی با عنوان«بررسی عوامل پیش بینی کننده میل به طلاق، تدوین مدل مداخلهای بومی و اثربخشی آن بر میل و خودکارآمدی مدیریت طلاق در زوجین متقاضی طلاق شهر یزد» نتیجه گرفت که مدل مداخلهای بومی می تواند خودکارآمدی مدیریت طلاق را افزایش و میل به طلاق را کاهش دهد.
-کارگر (۱۳۸۱ ) در پژوهشی به بررسی مقایسه ای اختلالات رفتاری دانش آموزان فزون کنش و عادی در شهر تهران پرداختند. آزمودنیهای پژوهش آنان متشکل از ۴۵ دانش آموز فزون کنش (۴۲ پسر و ۳ دختر) و ۴۵ دانش آموز عادی(۴۲ پسر و ۳ دختر ) مدارس استثنایی ابتدایی و راهنمایی شهر تهران بودند. نتایج پژوهش آنان نشان داد که بین دانش آموزان فزون کنش و عادی در اختلالات رفتاری تفاوت معناداری وجود دارد.
-خانجانی (۱۳۸۷) نشان داد که جدا شدن از مادر به طور روزانه در سنین پایین تر، کودک را بیشتر در معرض خطر دلبستگی ناایمن قرار میدهد. همچنین کودکانی که به طور تمام وقت و روزانه از مادر جدا میشوند، بیشتر در معرض خطر دلبستگی ناایمن قرار دارند.
-خدام، مدانلو، ضیایی و کشتکار (۱۳۸۸) که در ارتباط معناداری بین مشکلات رفتاری، تک والدی بودن، سکونت در خانواده های پرجمعیت و کم درآمد، سلبقه بحران طی سال اخیر، شغل و تحصیلات والدین و محل تحصیل کودکان یافته است.
سوابق خارجی:
– میلر[۴۹] (۲۰۱۳) در تحقیقی در ایالات متحده بیان میکند که تأثیرات طلاق و جدایی فقط به زن و شوهر ختم نمی شود بلکه این کودکان هستند که بیشترین هزینه های آن را می پردازند. از این جهت جدایی و طلاق به عنوان عواملیفشارزا با نتایجی بالقوه منفی بر سلامت جسم و روان افرادی که با آندرگیرند، شناخته میشوند. تأثیر طلاق بر بهداشت روانی کودکان در چندین ده هموضوع تحقیقات گسترده ای بوده و به عنوان عامل بسیار مهمی در انواع اختلالات عاطفی و رفتارهای کودکان و نوجوانان مورد توجه بوده است.