بعدازاین توضیحات درموردتوانمندسازی این تعریف کلی مصداق پیدامی کند:توانمندسازی بیانگرفرایندها و شرایطی است که کارکنان خودرا برانگیخته فرض میکنند،اعتمادشان به دانش وتخصص خودافزایش مییابد،احساس امیدحرکت و اقدام کردن بااستفاده ازانعطاف رادارند،باور به امکان کنترل رویدادهارادارند،وانجام دادن کارهاواموری راکه درراستای اهداف سازمان مناسب ومعنی دارمی یابند،تامین میکنند.
این تعریف کلی نشان می دهدکه توانمندسازی ،بیانگردادن قدرت به کارکنان است .کارکنان توانمندشده یارفتارتوانمندسازی شده[۳۳] شخص یارفتارمناسب با تعریف مذکوراست.
توانمندسازی قدرت مقام قدرت تخصص،قدرت منبعوقدرت شخصی رابه کارکنان میدهد.
اگرازاین زاویه نگریسته شودامکان تحقق بخشیدن توانمندسازی باافزایش قدرت مقام کارکن وبادادن حق انتخاب بیشتر،بالندگی مداوم تخصص باآموزش وتوسعه،داده شدن امکان حصول به دانش واطلاعات مربوطه واستفاده ازآن برحسب در راس بودن وقسمت کردن دانش،اطلاعات ودرنهایت باافزایش اعتمادبه نفس وانگیزش به دست خواهدآمد.
نوآوری[۳۴] وخلاقیت[۳۵]
خلاقیت نوآوری و کارآفرینی[۳۶] مفاهیمی هستندکه اغلب اشتباه بجای یکدیگربه کاربرده می شونددرحالی که هرکدام ازاین واژه ها دارای معانی مشخص هستندخلاقیت راظهوریک ایده نو،وتوانایی تلفیق ایده هابه شیوه ای منحصربه فرد برای برقراری ارتباط غیرمعمول بین ایده های مختلف،ونوآوری رافرایندبکاربردن یک ایده خلاق وتبدیل آن به یک محصول،خدمت یا شیوه مفیدتعریف کردهاند.به تعبیردیگرخلاقیت اشاره به «ارائه چیزی نو»دارد،درحالی که نوآوری اشاره به «کاربردشیوه ایی نو»میکند.کارآفرین نیزکسی است که تمایل به پذیرش ریسک داردتاسازمانی را تاسیس کند،ویک محصول جدید،خدمت جدید یا فرایندجدیدرادرسازمان بکاراندازد.
مراحل خلاقیت
مرحله اول آمادگی : آمادگی شامل توجه دقیق ومتمرکزبرروی مسئله تحتبررسی و شاخصهای مختلف آن به منظورحل مسئله است
مرحله دوم نهفتگی : (خواب برروی مسئله)عبارت است اززمان تفکروواکنش به طورکلی یک دوره ای است که توجه ضمیرخودآگاه ازتمرکزبرروی موردنظردورمی شود.
مرحله سوم اصراروپافشاری : در این مرحله تلاش بیشترمی شود،اطلاعات گرددویامسئله دوباره تعریف میگردد.تانتایج جدیدی ایجادگردد.علاوه برآن نیاز است تاجسارت وپشتکاردرمواجهه با مشکلات وبحرانهابخرج داده شود.
مرحله چهارم بینش وبصیرت : بینش وبصیرت حاصل تلاشهای بی وقفه درجهتیافتن راه حل منحصربه فرد برای مسئله است وبه عنوان نقطه واقعی حل مسئله،نتیجه مرحله آمادگی ونهفتگی میباشد.در این مرحله فردایده ای رامی یابد که همواره درجستجوی آن بوده ولی ازآن غفلت کرده بود.
مرحله پنجم رسیدگی وتحقیق : این مرحله یک مرحله حیاتی است،زیرابینش وایده جدیدبرای اطمینان ازاینکه معتبرومناسب است موردآزمون قرارمی گیرد،حال اگرایده ای به کار برده شودبدون آنکه مطلوبیت بالقوه آن موردسنجش قرارگیرد،ممکن است خطرات جبران ناپذیری به دنبال داشته باشد.
آرامش زندگی در گرو برآوردن نیازهاست. نیازها به طور کلی به ۵ گروه تقسیم میشوند:
نیازهای فیزیولوژیکی
نیاز به امنیت
نیازهای اجتماعی
نیاز به احترام
نیاز به خودیابی
که بترتیب نیازهای اولی نیازهای رده پایین و نیازهای آخری نیازهای رده بالا به حساب آمده و نیاز به خودیابی حد بالای نیازهاست. برآورده شدن مناسب نیازها شرط لازم برای به وجود آمدن آمال و آرزوهاست. به عنوان مثال یک فرد گرسنه و آواره هرگز به فکر پرواز بر فراز کوه ها نخواهد افتاد. بسیاری نیز معتقدند که خلاقیت در نیاز متولد میشود همان گونه که بسیاری از اختراعات بزرگ نه محصول تعریف مشکلی خاص بلکه برای برآورن نیازی خاص به وجود آمدهاند.
اصول اولیه خلاقیت
به طور کلی خلاقیت فرایندی است که طی زمان ادامه داشته و ابتکار، انطباقپذیری و تحقق از خصوصیات بارز آن به شمار میآیند و میتواند جوابگویی برای مشکلات باشد. برخی از محققان اصولی برای مشخص شدن مرزهای خلاقیت تعریف نمودهاند: اول اینکه خلاقیت متضمن پاسخ یا مفهومی نو باشد یا آنکه احتمال وقوع آن بسیار کم باشد. اما باید توجه داشت که نو بودن و اصالت با آنکه شرط لازم خلاقیت است اما کافی نیست. زمانی یک پاسخ را میتوان بخشی از یک فرایند خلاقیت به شمار آورد که تا اندازهای با واقعیت مطابقت داشته یا اصولاً واقعی باشد. دوم خلاقیت باید گرهای را بگشاید یا با وضعیتی تناسب داشته و یا مقصود معینی را برآورد. سوم، خلاقیت واقعی مشروط به دوام آن بینش ابتکاری، ارزیابی و تفسیر و رشد آن باشد. در جملهای کوتاه میتوان اینگونه بیان کرد «خیلیها ایده های خوب دارند اما عده کمی آن ها را عملی میکنند». همچنین یکی از عواملی که معمولاً با خلاقیت مربوط میدانند موضوع هوش است.
وجوه هوش [۳۷]
یک مبنای طبقهبندی، نوع فرایند و یا نحوه عملکرد خاصی است که انجام میگیرد. این نوع طبقهبندی شامل ۵ گروه اصلی از توانشهای هوشی میباشد که عبارتند از عوامل :
شناخت
حافظه
تفکر همگرا[۳۸]
تفکر واگرا[۳۹]
ارزشیابی
شناخت، کشف و یا کشف دوباره و بازشناسی است. حافظه عبارت از حفظ آن چیزی است که درک شده است. در تفکر واگرا ما در جهات متفاوت تفکر میکنیم، گاهی به تفحص میپردازیم و گاهی در جستجوی تنوع هستیم در حالی که در تفکر همگرا اطلاعات به یک جواب درست و یا به بهترین جواب شناخته شده و قراردادی منتج میگردد. واضح است که یکی از توانشهای تفکر واگرا گوناگونی پاسخهایی است که تولید میشود. این نوع تولید تماماً زاده اطلاعات ارائه شده نیست. در اینجا است که مبحث انعطافپذیری در تفکر پیش میآید که از مباحث اصلی خلاقیت به شمار میآید.
با این حال در بررسی افراد خلاق این نتیجه به دست آمده است که اگر چه داشتن حد معینی از هوش لازم است ولی شرط کافی نیست و لزوماًً افراد با هوش خلاق نبودهاند در حالی که افراد با هوش متوسط میتوانند افراد خلاق برجستهای باشند. در واقع امور خلاقیت شاید بیشتر اکتسابی باشد تا فطری و میتوان با آموزشهایی این توانایی را در خود افزایش داد.
خصوصیات افراد بسیار خلاق
از مطالعه افراد بسیار خلاق موارد زیر نتیجه شده است. البته این خصوصیات شخصیتی آن ها است نه اینکه با اینگونه رفتارها، انسان بتواند به خلاقیت برسد:
تمایل به تعریف و تمجید از خود دارند
اشخاص خلاق مخصوصاً خواهان قبول پیچیدگی و حتی بینظمی در دریافتهای خود هستند بدون آنکه نگران آشفتگی ناشی از این امر باشند. این بدان معنی نیست که آنان فی نفسه بینظمی را دوست دارند بلکه پرمایگی موجود در بینظمی را به کم مایگی نظم ترجیح میدهند. تمایل دارند نزد دیگران به داشتن نظرات تند و احمقانه شهرت داشته باشند. کارهای آن ها با اظهار نظر اینکه از موضوع پرت هستند مشخص میشود.
شوخطبعی و بذلهگویی از صفات بارز این افراد است. باید به این افراد کمک کرد که بدون اینکه کینهتوز و پرخاشگر باشند جسارت خود را حفظ کنند.