نکته حائز اهمیتی که در خصوص این بیماران وجود دارد این است که جامعه ما راههای شناخته شده کمی را برای سوگواری ناشی از فقدان و تغییرات ایجاد شده ناشی از بیماری در اختیار دارد. فقدان سازمانهای دولتی و غیر دولتی، منابع مالی و آموزشی محدود و فقدان شبکه گسترده خدمات بهداشت روانی و جامعه نگر، بیماران و خانواده آن ها را با منابع محدود برای حمایت هیجانی مواجه میسازد. عدم حمایت سازمانهای بیمه گر از ارائه اینگونه خدمات مشاوره ای امکان بر خورداری کامل از سرویسهای درمانی و مشاوره ای موجود را نیز با محدودیت مواجه میکند. حال آنکه تقویت منابع علمی، مالی و عاطفی خانواده ها میتواند چتر مناسبی برای بیمار به منظور تحقق اهداف درمانی و توانبخشی باشد. (سارتوریوس و دیگران ترجمه برجعلی (۱۳۸۰)
۲-۷-۹ فشار در مراقب بیمار اسکیزوفرن
ناکامیابی دریافتن دلیل جسمی درمان پذیر برای نشانه های اسکیزوفرنی سبب شده است که علاقه به ارائه تفسیرهای روان شناختی برای این عارضه بیشتر شود. برخی از پژوهشگران، اسکیزوفرنی را نوعی پاسخ رفتاری به پیامهای متضاد حاصل از روابط هیجانی غیر منطقی و تحمل ناپذیر به شمار میآورند. براین اساس، خاستگاه بیماری، وجود روابط بین فردی تحریف شده در درون خانواده تلقی میشود و بهبودی بیمار به تغییر این روابط از طریق اتخاذ شیوه های روان درمانگرانه منوط خواهد بود. ازاین دیدگاه، بیمار به مثابه «سپربلا»یی تلقی میشود که مجبور است بار مشکلات و رنج خانواده را به دوش بکشد؛ مثلا، زوج دچار مشکلات زناشویی ممکن است پسرشان را مسئول کلیه مشکلات خود قلمداد کنند، و او نیز در جستجوی محلی امن به بیماری اسکیزوفرنی پناه ببرد. پیشنهاد شده است که چیرگی غیر لازم یکی از والدین که « زناشویی نامتقارن» خوانده میشود یا پدیدۀ «بن بست دو سویه» که در آن آنچه به ظاهر گفته میشود همان نیست که در واقع خواسته میشود، نیز میتوانند سبب اسکیزوفرنی شوند. «مادر اسکیزوفرنی ساز» یعنی مادری که بین دو قطب نشان دادن آشکار احساس محبت و طرد غیر منطقی کودک در نوسان است، مفهوم دیگری است که در توجیه علت اسکیزوفرنی ذکر شده است. علاوه براین گفته شده است که این مادران خود نیز دارای صفات شبیه اسکیزوفرنی هستند و احتمالاً ژن اسکیزوفرنی را هم به فرزندانشان انتقال میدهند؛ فرض پذیرفته شده آن است که از لحاظ ژنتیک نقش غالب، متعلق به مادر است. ولی، این حقیقت که وقتی فرزند والد مبتلا به اسکیزوفرنی، به بیماری دچار میشود همان قدر که والد مبتلا احتمال دارد پدر باشد میتواند مادر باشد، با ادعای فوق مغایرت دارد(کریستین باروکلوه نقل از دریابندری۱۳۸۹).
هیچ کس تردیدی ندارد که برخی از این مطالعات در افزایش آگاهی راجع به پویاییهای خانواده سهم بسزایی داشته اند، ولی هیچ یک از آن ها نتوانسته اند ثابت کنند که خانواده بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی با سایر خانواده ها تفاوت دارند. اختلاف بسیاری از بیماران با خانواده خود بیشتر از معمول نیست، و فقط اقلیت بسیار کمی از آنان در دوره کودکی بیش از یک کودک عادی در معرض استرس هیجانی بوده اند. علاوه بر این، هنگام ارزیابی نقش منسوبین باید در نظر داشت که وجود فردی بیمار در خانواده مشکلات قابل توجهی، خصوصاًً، برای والدین ایجاد میکند. اختلافهای خانوادگی، هر چند هم جدی نمی توانند ماهیت وخیم و طولانی بیماری را در برخی از موارد بیماری اسکیزوفرنی کاملاً توجیه کنند. برخی از کنکاشهای انجام شده در دنیای بیماران اسکیزوفرنی مدعی است که این افراد از دنیای خشن و غیرمنطقی کناره میجویند تا به حالتی پناه برند که در آن، تجسم بهتری از زندگی دارند. تجسم جهان از دیدگاه هنرمندی چون ون گوگ یا شاعری مانند جان کلر بی شک به هنگام بیماری، چیزی متفاوت بود اما نباید از یاد برد که هر دوی آن ها در این زمان به شدت ناشاد بودند. اکثر بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی نیز مانند آنان بر اثر بیماری خود پریشان خاطر و وحشت زده اند و آرامش ندارند. (شرلی و همکاران به نقل از ملکوتی،۱۳۸۲)
دلیل ایجاد بیماری اسکیزوفرنیا به صورت کامل هنوز شناخته نشده است. نظریات مختلفی در این زمینه وجود دارد. به نظر میرسد مدل آسیبپذیری-استرس، مدلی است که میتواند شناخت بیشتری به خانواده بیماران در مورد بیماری و راههای جلوگیری از عود بیماری بدهد.در این مدل به دو عامل مهم توجه میشود.
۱- آسیبپذیری اعصاب بیمار به علت:استعداد ارثی فرد برای ابتلا به این بیماری، تغییرات شیمیایی در مغز بیمار و صدمات وارده به سیستم اعصاب فرد هنگام زایمان.
۲- استرس (تنش)که شامل رویدادهای استرسزای زندگی و یا شرایط محیطی بیمار. تعامل این دو عامل با یکدیگر میتواند بروز بیماری را باعث گردد. در نتیجه جهت جلوگیری از عود بیماری نیز با توجه به این دو عامل، خانواده میتواند نقش مهمی را ایفا کند. رابطه بین استرس ( فشارروانی ) و آسیبپذیری سیستم اعصاب بیمار مانند الاکلنگ میباشد. هر چه آمادگی ارثی برای ابتلا به این بیماری بیشتر باشد، برای بروز آن به میزان کمی فشار روانی احتیاج دارد. در این صورت حتی قهر کردن یک دوست ممکن است باعث عود بیماری شود. (شرلی و همکاران به نقل از ملکوتی،۱۳۸۲)
برای کاهش آسیبپذیری سیستم اعصاب بیمار از روشهای زیر مفید میباشد:
-
- مصرف مداوم دارو
-
- کنترل و ارزیابی علائم هشداردهنده بیمار
-
- کاهش استرس ( فشار روانی ) بیمار
-
- کم کردن استرس در خانواده
-
- حمایت خانواده
-
- انتظارات واقع بینانه و در حد توانایی از بیمار
- ایجاد تعادل بین محرکهای زیاد و یا بسیار کم در زندگی روزمره بیمار.
خانواده بیمار با شناخت بیشتر از تعامل این دو عامل اصلی و استفاده ازاطلاعات درمورد بیماری، میتواند در کاهش دفعات عود بیماری نقش عمدهای را ایفا کند و به سیستم درمانی (پزشکان و پرسنل، پرستاران، روان شناسان و مددکاران اجتماعی ) کمک نماید. (کریستین بارکلو ترجمه دریابندری۱۳۸۹)