سبک پاسخی نشخواری :
پاسخ های نشخواری میتواند به عنوان افکار تکرار شونده و رفتارهایی تعریف شود که توجه فرد افسرده را بر علائم افسردگی، دلایل و پیامدهای آن متمرکز میکند . برای نمونه، تمرکز بر احساس بی انگیختگی (احساس می کنم دوست ندارم کاری انجام دهم )، تمرکز برای یافتن دلیل افسردگی (چه اشتباهی از من سرزده که چنین احساسی دارم) و نگرانی درباره پیامدهای علائم (وقتی چنین احساسی دارم نمی توانم کارهایم را انجام دهم ). در این نظریه تأکید می شود که پاسخ های نشخواری نقطه مقابل حل مسئله مؤثر و ساختار یافته است، یعنی، مانع بروز رفتارهای مؤثری می شود که . میتوانند به درمان افسردگی کمک کنند (نولن هوکسما، مارو و فردریکسن ۱۹۹۳) سبک پاسخی منحرف کننده حواس . پاسخ های منحرف کننده حواس، به عنوان افکار یا رفتارهایی تعریف میشوند که به ذهن فرصت رهایی از علائم افسردگی را میدهد و فرد را به سوی فعایت های لذت بخش و خنثی سوق میدهند . مانند، همکاری با دوستان در فعالیتی جمعی و یا پرداختن به سرگرمی ای که نیاز به تمرکز دارد . پاسخ های منحرف کننده حواس مؤثر، رفتارهای پرخطر و خودتخریبگری (مانند، استفاده از مواد مخدر، دعوا کردن، رانندگی با سرعت بالا، رفتارهای پرخشگرانه ) را شامل نمی شوند که فقط برای مدت کوتاه ذهن را از تمرکز بر روی مشکل دور میکنند . بر اساس یافته های پژوهشی، افرادی که از رفتارهای منحرف کننده حواس بی خطر در پاسخ به خلق افسرده استفاده میکنند، بیشتر احتمال دارد در قدم بعدی از حل مسئله مؤثر برای غلبه بر مشکلاتی که به افسردگی منجر شده،. استفاده کنند (نولن هوکسما و همکاران، ۱۹۹۳).
-تفاوت های جنسیتی
بر اساس یافته های پژوهشی برای نمونه (نولن هوکسما[۲۵] و همکاران ۱۹۹۳ )، زنان بیش از مردان گرایش به نشخوار فکری دارند . درنظریه سبک های پاسخ، تفاوت های جنسیتی در گرایش به نشخوار فکری به عنوان واسطه ای برای تفاوت های جنسیتی در افسردگی در نظر گرفته می شود . یعنی، با کنترل تفاوت های جنسیتی در نشخوار فکری، تفاوت های جنسیتی در افسردگی معنادار نبوده است . دلایل تفاوت های جنسیتی در نشخوار فکری ممکن است فراوان باشد. برای نمونه، مشخص شده است که زنان نسبت به مردان، استرس بیشتری را گزارش میکنند . از قبیل، درآمد پایین و نارضایتی در ازدواج . این تفاوت های جنسیتی، در تجربه استرس مزمن، میتواند تا اندازه ای در بروز تفاوت های جنسیتی در نشخوار فکری سهم داشته باشد (نولن هوکسما، ۲۰۰۴ ). همچنین زنان بیش از مردان احتمال دارد که قربانی حوادث تروماتیک، از قبیل، سوء استفاده جنسی قرار بگیرند . باید در نظر داشت، بر پایه یافته های پژوهشی، با کنترل سطح افسردگی، سابقه استرس های عمده در زندگی با گرایش به نشخوار فکری رابطه دارد (نولن هوکسما ۲۰۰۴) بر مبنای یافته های پژوهش های جامعه مدار، یک الگوی شخصیتی ( نولن هوکسما و جکسن ۲۰۰۱) سه مؤلفه ای را پیشنهاد میکنند که میتواند در بروز تفاوت های جنسیتی در نشخو ار فکری سهیم باشد . اول، باورهای زنان نسبت به هیجانات منفی و مشکل در کنترل این هیجانات است که با نشخوار فکری ارتباط دارد . زنان اعتقاد دارند، هیجانات منفی شدید تر از آن هستند که بتوان آن ها را کنترل کرد . هم چنین زنان ممکن است اعتقاد داشته باشند هیجانات شدید در آن ها در مقایسه با مردان، بیشتر به عواملی بستگی دارد، که از کنترل پذیری کمتری برخوردارند (مانند، هورمون ها). دوم، زنان بیشتر احتمال دارد، احساسات خود را، مسئول وضعیت هیجانی روابطشان بدانند و تمام بار حفظ روابط مثبت با دیگران را، به دوش بکشند . این باور، با افزایش در نشخوار فکری، رابطه دارد . مسئولیت احساسات در تعیین وضعیت هیجانی روابط به این منجر می شود که زنان به کوچکترین تغییری در روابط، حساس و همیشه برای بروز مشکل گوش به زنگ باشند، همیشه مراقب نظرات و رفتارهای دیگران باشند، همیشه به این فکر کنند که چگونه میتوانند دیگران را خوشحال کنند. در این شرایط، زنان همواره نسبت به وضعیت هیجانی خود گوش به زنگ هستند و از آن به عنوان دماسنجی، برای اندازه گیری کیفیت روابط خود، استفاده میکنند . این وضعیت در بروز نشخوار فکری سهیم است.( نولن هوکسما، ویسکو و لامبرسکی ۲۰۰۸).
-تفاوتهای فردی:
(نولن هوکسما، ۱۹۹۱ ) نشان داده است که افراد از نظر گرایش به پاسخ های نشخواری نسبت به حوادث منفی زندگی و وضعیت های خلقی متفاوت هستند . به عبارت دیگر، با وجودی که افراد زیادی در زمانهای غمگینی یا افسردگی ممکن است دچار نشخوار فکری شوند، ولی فقط بعضی افراد در حد زیادی با آن مشغول میشوند و بقیه در حد کم به نشخوار فکری می پردازند یا آن را رها میکنند. به علاوه، یافته های پژوهشی نشان میدهد، تفاوت های فردی در گرایش به پاسخ های نشخواری، صرف نظر از تغییرات خلقی در طول زمان، ثابت می ماند. به نقل از (نولن هوکسما ۱۹۹۹ )؛ و ، برای نمونه، در یک مطالعه طولی (نولن هوکسما و داویس ۱ همکاران، ۲۰۰۸ )، نمرات پرسشنامه سبک های پاسخ، در افرادی که به تازگی فقدان یکی از نزدیکان خود را تجربه میکردند، تا ۱۸ ماه بعد از آن، در ضمن پنج مصاحبه، از همبستگی بالایی ( ۷۵ %) برخوردار بود. چنانچه ذکر شد، بر اساس نظریه سبک های پاسخ، نشخوار فکری به این شکل در زمینه ای از علایم افسردگی موجب تشدید این علایم می شود و زمینه را برای تبدیل شدن این علایم به یک دوره اختلال بالینی فراهم میسازد (نولن هوکسما ۲۰۰۴ ). به عبارت دیگر، نشخوار فکری آسیب پذیری افراد را نسبت. به افسردگی افزایش میدهد (جورمن، ۲۰۰۶) با وجود پیامدهای منفی نشخوارفکری در افسردگی، هنوز رابطه نشخوار فکری و افسردگی در یک نمونه ایرانی مورد بررسی قرار نگرفته است . به علاوه، نتایج پژوهشها نشان میدهد که نمرات نشخوار فکری بر اساس مقیاس پاسخ های نشخواری، با میزان اضطراب و علائم مختلط اضطراب افسردگی نیز رابطه ی مستقیم دارد (نولن هوکسما، ۲۰۰۰ ). از آن جا که افسردگی و اضطراب هم زمانی قابل توجهی دارند، در پژوهش حاضر کنترل میزان اضطراب در بررسی رابطه نشخوارفکری و اضطراب نیز مد نظر قرار گرفته است. (جورمن ۲۰۰۶).
ذهن آگاهی:
در ادبیات روانشناختی مفاهیمی وجود دارد که رها سازی توجه،اساس آن مفاهیم به شمار میآید.چندین مفهوم این همپوشی را نشان میدهند،از جمله این مفاهیم می توان به خود مشاهده گری (دیکمن[۲۶]۱۹۸۲)عدم خود کارگردانی،سفران و (سگال۱۹۹۰)عدم وابستگی،سفران [۲۷]و(سگال۲۰۰۰)و ذهن آگاهی فرا گیر به عنوان یک فرایند شناختی خلاق،(لانگر[۲۸]۱۹۸۹)،اشاره کرد ،به نقل از (سینگ،لانکیونی،وینتون،آلن،واهلر۲۰۰۵)[۲۹].