مدلهای تحلیلی متعددی روشن ساختهاند که میزان مدیریت سود فرصت طلبانه به تناسب سطح عدم تقارن اطلاعاتی افزایش مییابد. برای مثال دی[۸۹] و ترومن و تیتمان به صورت تحلیلی نشان دادند که وجود عدم تقارن اطلاعاتی بین مدیریت و سهامداران یک شرط اساسی برای مدیریت سود است. دی فرض کرد که بین گروههای سهامداران هم پوشانی وجود دارد. سهامداران فروشنده به مدیریت اجازه میدهند که به منظور القای یک تصویر مناسب به گروه خریداران، از یک سیاست مشخص مدیریت سود پیروی نماید. در این مدل، مدیر از یک مزیت اطلاعاتی نسبت به سهامداران برخوردار است. در نتیجه عدم تقارن اطلاعاتی یک شرط ضروری برای مدیریت سود در این وضعیت است. ریچارسون[۹۰] دریافت عدم تقارن اطلاعاتی، که از طریق دامنه خرید و فروش و پراکندگی پیشبینیهای تحلیل گران اندازه گیری شده، با مدیریت سود رابطه مثبت دارد. ایمهوف و توماس[۹۱] شواهدی را فراهم کردند که نشان میدهد ارزیابی تحلیل گران از کیفیت افشا جزئیات اساسی ارقام گزارش شده ارتباط مثبت دارد. (نوروش و حسینی، ۱۳۸۷، ۱۲۰)
یکی از ویژگیهای اقتصادی، چرخه عمر شرکتها است، طبق تئوری چرخه عمر، شرکتها در مراحل مختلف چرخه عمر از نظر مالی و اقتصادی دارای رفتارهای خاصی هستند، بدین معنی که ویژگیهای مالی و اقتصادی یک شرکت تحت تأثیر مرحله ای از چرخه عمر است که شرکت در آن قرار دارد، طبق نظریه چرخه عمر شرکتها در هر مرحله از چرخه عمر، با توجه به میزان ریسک و بازده مورد انتظار، جریان نقدی را کسب میکنند که با توجه به فرصتهای سرمایه گذاری و تحقق فرصتهای رشد، سود، مکرراً توسط مدیران واحد تجاری دستکاری میگردد، در نتیجه مدیریت سود در هریک از مراحل چرخه عمر شرکت در حال نوسان میباشد .
در مرحله رشد، اندازه شرکت بیش از اندازه شرکتهای در مرحله شروع بوده و رشد فروش و درآمدها نیز نسبت به مرحله شروع بیشتر است. افزایش سود و جریان وجوه نقد طی این مرحله حائز اهمیت بسیاری است. واحد تجاری فعالانه به دنبال جستجو و به کارگیری طرحهای توسعه بوده و برای دستیابی به مزایای بلند مدت رقابتی و محصولات جدید به سرمایه بیشتری نیاز دارد (بولو و همکاران، ۱۳۹۱، ۵۵). بنابرین در مرحله رشد اطلاعات از شفافیت بیشتری برخودار است پس عدم تقارن اطلاعاتی کمتر و همچنین مدیریت سود کم است.
در مرحله بلوغ شرکتها فروش باثبات و متعادلی را تجربه میکنند، همچنین اندازه شرکت در این مرحله بیشتر از اندازه شرکت در مرحله رشد میباشد و و نسبت سود تقسیمی بیشتر است بنابرین مدیران به دلیل هزینه های سیاسی و انگیزه های مالیاتی اقدام به دستکاری سود میکنند تا سود شرکت را کمتر از واقع نشان دهند و همچنین اطلاعات کمتری به استفاده کنندگان صورتهای مالی میدهند.
در مرحله افول واحد تجاری با افت درآمد فروش، فناوریهای جایگزینی یا حتی منسوخ شدن محصولات روبرو میشود. در این مرحله، عایدی واحد تجاری احتمالا حداقل منفی بوده و بازده سرمایه گذاری معمولا به خاطر فرصتهای حدود سرمایه گذاری، افت کلی بازار و زیان عملیات پایین خواهد بود. شرکت دارای نسبتهای اهرمی بالا، روشهای حسابداری را به کار میگیرند که منجر به افزایش داراییها و یا کاهش بدهیها شود در نتیجه سود شرکت افزایش یابد تا خطر تخلف از قرارداد بدهی کاهش یابد. (مرادی، ۱۳۸۶، ۱۰۲) بنابرین در این مرحله مدیریت سود و عدم تقارن اطلاعات بیشتر است.
پیشینههای پژوهش:
پیشینه خارجی
ونکتاش و چیانگ[۹۲](۱۹۸۶) به بررسی گزینش نادرست و عدم تقارن اطلاعاتی درباره اعلانیههای سود پرداختند. نتایج پژوهش نشان میدهد که شکاف قیمت پیشنهادی خرید و فروش(به عنوان نماینده عدم تقارن اطلاعاتی) منبع درآمد کارگزار برای جبران زیانهای پیشبینی نشده، در نتیجه مبادله به معامله گران آگاه است. از این رو شکاف قیمت پیشنهادی خرید و فروش، تابع سودی از مسئله گزینش نادرست به وسیله بازارسازان است و با میزان اطلاعات نا متقارن شرکت در بازار، رابطه دارد.
گلاستن و هریس[۹۳](۱۹۸۸) در پژوهشی تحت عنوان «تخمین شکاف قیمت پیشنهادی خرید و فروش شرکت ها» به بررسی ارتباط هزینه گزارش نادرست با سطح عدم تقارن اطلاعاتی پرداختند. آن ها دریافتند که گزینش نادرست، به طور مستقیم با سطح عدم تقارن اطلاعاتی در بازار سرمایه مرتبط است.
جاکویسون و آکر[۹۴](۱۹۹۳) در پژوهش خود به بررسی مقایسه ای عدم تقارن اطلاعات بین بازار سرمایه ژاپن و آمریکا پرداختند. نتایج پژوهش آن ها بیانگر این است که بازار سرمایه ژاپن اطلاعات مربوط به سودآوری آتی را زودتر از بازار سهام آمریکا در قیمت سهام منعکس میسازد.
کیم و ورچیا[۹۵](۱۹۹۴) در پژوهشی تحت عنوان «حجم و نقدشوندگی بازار پیرامون اعلان سود » به بررسی رابطه میان اعلان سود و نقدشوندگی بازار پرداختند. نتایج پژوهش آن ها نشان میدهد، در صورتی که اطلاعات در اختیار تمامی فعالان بازار قرار بگیرد، اعلامیههای سود، عدم تقارن اطلاعاتی را کاهش خواهد داد. همچنین آن ها دریافتند در صورتی که برخی معامله گران قادر به پردازش اطلاعات باشند، ممکن است عدم تقارن اطلاعاتی در سطح بالا باقی بماند.
ریچاردسون(۲۰۰۰) در پژوهش خود به بررسی رابطه بین عدم تقارن اطلاعاتی و دستکاری اقلام تعهدی را مورد مطالعه قرار داد. نتایج پژوهش وی نشان میدهد که بین عدم تقارن اطلاعاتی و مدیریت سود بر اقلام تعهدی رابطه مستقیم وجود دارد.
جیانگ و کیم[۹۶] (۲۰۰۰) در پژوهش خود به بررسی اثرات عدم تقارن اطلاعات بین مدیران و سهامداران در رابطه با سودآوری از نظر زمان و مقدار پرداختند نتایج پژوهش آن ها نشان داد هر میزان سطح مالکیت نهادی در شرکتها افزایش مییابد، عدم تقارن اطلاعاتی کمتری بین مدیران شرکت و سایر اشخاص مرتبط در بازار وجود خواهد داشت.
ورچیا[۹۷](۲۰۰۱) در پژوهشی تحت عنوان «مقالاتی درباره افشا» به بررسی نتایج افشای اختیاری اطلاعات پرداخت. نتایج پژوهش وی نشان داد که افشای بیشتر اطلاعات باعث منتفع شدن سرمایه گذاران میشود. همچنین افشای اطلاعات عمومی باعث کاهش عدم تقارن اطلاعاتی و فعالیتهای پرهزینه جمع آوری اطلاعات برای سرمایه گذاران میشود.
لیبی و همکاران[۹۸] (۲۰۰۲) در پژوهش تحت عنوان «اعلان سود و عدم تقارن اطلاعاتی» به بررسی رابطه بین اعلان سود و عدم تقارن اطلاعاتی پرداختند. نتایج پژوهش آن ها با بررسی شرکتهای فعال در بورس تورنتو نشان میدهد که قبل از اعلان سود دامنه قیمت پیشنهادی خرید و فروش سهام افزایش پیدا کردهاست.
آنجینیا و همکاران[۹۹] (۲۰۰۵) در پژوهش خود به بررسی نقش مدیریت در پیشبینی سود و عدم تقارن اطلاعاتی در پیرامون اعلان سود پرداختند. نتایج پژوهش نشان میدهد که شرکتهای دارای هیئت مدیره کاراتر و موثرتر پیشبینیهای سود دقیقتری را منتشر میکنند بنابرین کیفیت بالای هیئت مدیره با پیشبینی سود دقیقتر و بیشتر و عدم تقارن اطلاعاتی کمتر در اطراف اعلامیههای سود مرتبط است.