“
توسلی رودسری(۱۳۷۹)، به بررسی رابطه ترس از موفقیت و اضطراب امتحان در داوطلبان دختر و پسر رشته ریاضی فیزیک شهرستان رودسر در کنکور سراسری سال ۷۹-۷۸ دانشگاه های کشور پرداخته، و یافتن پاسخ برای فرضیات ذیل از اهم اهداف آن بشمار می رود. ۱- بین ترس از موفقیت و اضطراب امتحان رابطه وجود دارد،۲- بین میزان اضطراب از امتحان داوطلبان پسر و داوطلبان دختر تفاوت وجود دارد،۳- بین ترس از موفقیت داوطلبان دختر با داوطلبان پسر تفاوت وجود دارد. جامعه آماری این پژوهش را داوطلبان کنکور تشکیل میدهند که در سال تحصیلی ۷۹-۷۸ برای نخستین بار در کنکور سراسری شرکت کردند. گروه نمونه آن عبارت است از ۱۵۰ آزمودنی دختر و پسر رشته ریاضی فیزیک که شرکت کننده در کنکور بودند. به منظور گردآوری اطلاعات لازم پیرامون دو متغییر موجود در تحقیق، از دو پرسشنامه ترس از موفقیت زوکرمن و آلیسون (۱۹۷۶) و اضطراب امتحان ساراسون (۱۹۵۸) استفاده شده است. پس از انجام پژوهش، در ابتدا با بهره گرفتن از روش های معمول در آمار توصیفی اطلاعات به دست آمده خلاصه و دسته بندی شده است. سپس از طریق «ضریب همبستگی پیرسون و آزمون t برای گروههای مستقل»، اختلاف بین میانگین ها و ارتباط بین متغییرها مطالعه گردیده است. یافته های پژوهش نشان میدهد که: میانگین نمره های اضطراب امتحان داوطلبان دختر بیشتر از داوطلبان پسر بوده است. و میزان پراکندگی نمرات داوطلبان دختر بیشتر از نمرات داوطلبان پسر بوده است. و بین دو متغیر ترس از موفقیت و اضطراب امتحان در داوطلبان همبستگی مثبت به دست آمد و همچنین نمره های ترس از موفقیت دختران بیشتر از پسران بوده است و میزان پراکندگی نمرات داوطلبان دختر بیشتر از نمرات داوطلبان پسر است. بر اساس یافته های پژوهش، به طور کلی دختران در مقایسه با پسران، به طور معناداری در زمینه دو متغییر ترس از موفقیت و اضطراب امتحان، نمرات بالاتری را اخذ کردند.
علیمحمدی(۱۳۷۵) به منظور بررسی رابطه ی اضطراب امتحان، درونگرایی- برونگرایی دانشآموزان، و تحصیلات و شغل والدین، با پیشرفت تحصیلی دانشآموزان سال سوم راهنمائی از بین ۶ مدرسه راهنمائی (دخترانه و پسرانه) در شهر بافت ، به ۳۵۴ دانشآموز سال سوم (۱۸۷ دختر و ۱۷۶ پسر) که به صورت تصادفی انتخاب شده بودند، پرسشنامه ی شخصیتی نوباوگان آیزنگ (آیزنگ وایزنک ، ۱۹۷۵) و مقیاس اضطراب امتحان ساراسون (ساراسون، ۱۹۶۱) ارائه شد. اطلاعات مربوط به شغل و تحصیلات والدین و وضعیت پیشرفت تحصیلی دانشآموزان نیز جمع آوری شد. به منظور بررسی فرضیههای پژوهش تحلیلهای آماری شامل ضریب همبستگی پیرسون، آزمون تی، مجذور خی و رگرسیون مرحلهای از طریق نرمافزارهای ویژه رایانهای در مورد اطلاعات جمع آوری شده انجام گرفت. یافته ها فرضیه اول پژوهش را که مبین رابطه منفی و معنیدار بین اضطراب امتحان و پیشرفت تحصیلی است تأیید کردند و نیز معلوم شد که نمرات دختران در مقیاس اضطراب امتحان به طور معنیداری بیشتر از پسران بود که این یافته ها، فرضیه دوم پژوهش حاضر را تأیید میکند. این فرضیه که برونگرایی بر پیشرفت تحصیلی تأثیر مثبت میگذارد تأیید نشد گرچه یافته ها در جهت مورد انتظار بودند. بین تحصیلات والدین، مرتبه شغلی پدر و اشتغال مادر از یک طرف و پیشرفت تحصیلی آزمودنیها از سوی دیگر رابطه مثبت و معنیداری به دست آمد. سرانجام معلوم شد که از بین شش متغیر مستقل شامل اضطراب امتحان، برونگرایی، تحصیلات پدر، تحصیلات مادر، مرتبه شغلی پدر و وضعیت اشتغال مادر، بهترین متغیر پیشبینی کننده پیشرفت تحصیلی نمره فرد در مقیاس اضطراب امتحان است و مرتبه شغلی پدر، اشتغال مادر و تحصیلات مادر به ترتیب متغیرهای پیشبینی کننده دیگر برای پیشرفت تحصیلی میباشند.
هومند (۱۳۷۳) اضطراب امتحان و متغییرهای مربوط به آن را در دانشآموزان سال سوم راهنمایی مورد بررسی قرارداد. برای نیل به این امر ۶۰۶ نفر دانشآموز (۲۹۲ = پسر، ۳۱۴ = دختر) از ۸ مدرسه راهنمایی شهر شیراز به صورت نمونهگیری خوشهای انتخاب شدند. برای سنجش هوش از ماتریسهای پیشرونده استاندارد (ریون، ۱۹۵۶)، سنجش اضطراب امتحان از مقیاس اضطراب امتحان برای کودکان (ساراسون، ۱۹۶۱) و برای سنجش انگیزش پیشرفت از مقیاس انگیزش پیشرفت (اسمیت ۱۹۷۳) استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که میانگین نمرات اضطراب امتحان دانشآموزان ایرانی بالاتر از میانگین اضطراب امتحان دانشآموزان آمریکائی بود. تحلیل واریانس نشان داد که تفاوت معنیداری بین دانشآموزان با اضطراب امتحان بالا و دانشآموزان با اضطراب امتحان پایین در موفقیت تحصیلی وجود داشت . رگرسیون چندمتغیره نشان داد که بیشترین واریانس پیشبین را موفقیت تحصیلی با اضطراب امتحان دارد (R2=0/21) . متغییرهای هوشبهر و مقدار ساعات مطالعه در روز و تحصیلات پدر در مرتبههای بعدی قرار داشتند. همچنین از دیگر یافته های پژوهش میتوان به وجود تفاوت معنیدار بین دختران و پسران در نمرات اضطراب امتحان اشاره داشت . میانگین نمرات اضطراب امتحان دختران بیش از پسران بود.
بیابانگرد (۱۳۸۱) در پژوهشی به مقایسه اثربخشی روش های درمانی چندوجهی لازاروس، عقلانی- عاطفی الیس، آرام سازی و دارونما بر کاهش اضطراب امتحان دانش آموزان پرداخت. روش: از مراجعان مراکز مشاوره و خدمات روان شناختی دانش آموزان آموزش و پرورش شهر تهران و مراکز خدمات مشاوره ای مرکز ملی جوانان در سطح شهر تهران ۸۳ نفر دانش آموز دبیرستانی مبتلا به اضطراب امتحان انتخاب و با بهره گرفتن از روش تصادفی ساده در پنج گروه درمانی زیر گنجانده شدند: چندوجهی لازاروس (۱۷ نفر)، عقلانی- عاطفی الیس (۱۷ نفر)، آرام سازی (۱۸ نفر)، دارونما (۱۵ نفر)، و گروه گواه (۱۶ نفر). پس از اعمال ده جلسه درمان بر هر یک از گروه ها به صورت هفته ای دو جلسه و هر جلسه ۵۰ دقیقه، دوباره مقیاس اضطراب امتحان روی آزمودنی ها اجرا شد. نتیجه: هر چهار گروه روش درمانی در درمان اضطراب امتحان به طور معنی داری اثربخش تر از گروه گواه بود.
“