۱- متغیرهای قابل مشاهده عمومی: متغیرهای جمعیت شناختی، متغیرهای اقتصادی-اجتماعی وغیره.
۲- متغیرهای قابل مشاهده ویژه محصول: وفاداری به مارک، فراوانی مصرف وغیره.
۳- متغیرهای غیر قابل مشاهده عمومی: متغیرهای سبک زندگی، متغیرهای روانشناختی وغیره.
۴- متغیرهای غیرقابل مشاهده ویژه محصول: مزایا، مطلوبیتها، ترجیحات وغیره.
در حالی که ماسون وازل[۳۰] متغیرهای بخش بندی را به در گروه زیر تقسیم کردهاند.
۱- مصرف کننده گرا[۳۱]: مانند، متغیرهای جغرافیایی، متغیرهای جمعیت شناختی، متغیرهای جمعیت شناختی.
۲- مصرف گر[۳۲]ا: مانند، منافع موردنظر مشتریان،میزان مصرف، موقعیت مصرف، مارک مصرفی. ویا نویسندگانی مثل کاتلر و آرمسترانگ، سالمون این متغیرها را درچهار گروه(جمعیت شناختی، جغرافیایی، روانشناختی ورفتاری) طبقه بندی کردهاند. البته بین طبقه بندی کاتلر و آرمسترانگ وطبقه بندی سالمون تفاوت جزئی وجود دارد. به طور مثال کاتلر و آرمسترانگ طبقه اجتماعی را جزءمتغیرهای جمعیت شناختی میداند.
صرف نظر از تفاوت های جزئی، در اکثر متون بازاریابی ازاین نوع طبقه بندی استفاده کردهاند، بنابرین اساس کار در این تحقیق براین نوع طبقه بندی استوار است که به طور کامل زیر توضیح داده می شود.
۲-۱۰-۱ بخش بندی بر اساس متغیرهای جمعیت شناختی
بخش بندی بر اساس متغیرهای حمعیت شناختی بدان معنی است که باید بازار را بر اساس متغیرهایی چون سن ، جنس ، تعداد اعضای خانواده ، چرخه حیات خانواده ، درآمد، شغل ، میزان تحصیلات ، مذهب،نژاد، و ملیت طبقه بندی کرد. عواملی که در طبقه بندی بازار بر حسب متغیرهای جمعیت شناختی به کار برده میشوند بیشتر از همان عواملی هستند که به هنگام طبقه بندی بازار بر حسب گروه یا نوع مشتری مورد استفاده قرار می گیرند. یک دلیل این است که نیازها ، خواسته ها و میزان مصرف با متغیرهای عمومی و نژادی ( ترکیب جمعیت) فرق میکند. دلیل دیگر این است که متغیرهای جمعیت شناختی را راحت تر می توان اندازه گیری کرد. حتی هنگامی که متغیر های دیگری مثل شخصیت یا رفتار به عنوان مبناهایی برای بخش بندی بازار مورد توجه قرار گیرند. ویژگی های این گروه ها را باید شناسایی کرد تا بتوان اندازه یا بزرگی بازار مورد نظر را تعیین و فعالیت های خود را با کارایی بالایی ارائه کرد.
دلایل استفاده از این روش :
۱- نیازها وخواسته ها و ترجیحات ومیزان مصرف با متغیرهای عمومی ونژادی( ترکیب جمعیت) ارتباط نزدیکتری دارد.
۲- متغیرهای جمعیت شناختی راحتر و ساده تر اندازه گیری میشوند.
معایب این روش:
۱- خصوصیات دموگرافیگ ماهیت توصیفی دارند.
۲- داده های دموگرافیگ به صورت خام هستند.
۳- بسیاری از داده های دموگرافیگ در دسترس نیست ( بخصوص در کشورهای عقب افتاده و در حال توسعه).
۴- باید از همه داده های دموگرافیگ در کنار هم استفاده کرد و به صورت منفرد مفید نیستند.
۵- در داده های جمعیت شناختی نفوذ خصوصیات اجتماعی- روانی نادیده گرفته می شود.
۲-۱۰-۱-۱ سن :با بالا رفتن سن ، نیازها و خواسته های مصرف کننده تغییر میکند . برخی از شرکت ها بازارهای خود را بر اساس گروههای سنی مصرف کنندگان طبقه بندی و برای گروههای سنی مختلف محصولات مناسبی تولید و عرضه میکنند. به عنوان مثال شرکت ساندویچ مک دونالد برای تبلیغ محصولات مختلف رسانه های عمومی را به گونه ای انتخاب میکند که مورد توجه گروههای سنی مختلف مانند کودکان، نوجوانان، جوانان ، افراد بالغ و سالخورده قرار گیرد. در تبلیغاتی که هدف نوجوانان هستند از موسیقی تند استفاده می شود و برای افراد سالخورده موسیقی ملایم پخش می شود[۳۳]. تحقیقات نشان میدهد که نمی توان نتیجه گیری واحدی را در مورد نوع ارتباط بین سن و بخش بندی مشتریان بیان کرد. بنابرین تنها می توان فرض کرد که مشخصه سن میتواند جزءمشخصات مؤثر بر بخش بندی مشتریان باشد اما نوع و میزان این تاثیر از قبل مشخص نیست.
۲-۱۰-۱-۲ جنسیت :شرکت های که بازار خود را بر حسب جنس گروه ها بخش بندی کردهاند ، نوع پوشاک، وسایل آرایش و مجله ها را بر اساس خواسته ها و نیازهای گروههای سنی خاص در نظر می گیرند. به تازگی برخی از بازاریاب ها به گروههای سنی خاص توجه زیادی کردهاند. با وجود اینکه عطریات و مواد خوشبو کننده برای هر دو جنس تولید و عرضه می شد، ولی امروزه برخی از شرکت های تولید کننده محصولاتی را با نام و نشان تجاری خاص ، برای هر یک از این دو گروه جنسی، تولید و عرضه میکنند. نخست شرکت پراکتراندگمبل یکی از محصولات خوشبو کننده خود را خاص زنان تولید ، بسته بندی و تبلیغ کرد. در صنعت خودرو سازی هم جنسیت فرد مورد توجه زیادی قرار گرفته است. در آمریکا زنان بیش از نیمی از خودروهای نو را خریداری میکنند و شرکت های تولیدی ۸۰ درصد تولیدات جدید خود را باب طبع زنان آمریکایی طرح ریزی میکنند. بنابرین در امریکا برای شرکت های خودرو سازی، زنان به صورت یکی از بازارهای ارزشمند در آمده اند[۳۴]. با این وجود تحقیقات نشان میدهد که نمی توان نتیجه گیری واحدی را در مورد نوع و میزان ارتباط بین جنسیت و بخش بندی مشتریان بیان کرد. به عنوان مثال در مطالعه کاماکورا در سال ۲۰۰۱ تفاوت های میان زنان و مردان در رفتار خرید مشتریان مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج حاصل نشان میدهد که زنان معمولا در گروه هایی از مشتریان قرار می گیرند که با احتمال بیشتری نسبت به مردان ارتباط خود را با سازمان حفظ میکنند. اما این نتایج در سایر مطالعات یکسان نیست. بنابرین تنها می توان فرض کرد که مشخصه جنسیت میتواند جزء مشخصات مؤثر بر بخش بندی مشتریان باشد اما نوع و میزان این تاثیر از قبل مشخص نیست.
۲-۱۰-۱-۳ چرخه حیات خانواده :چرخه حیات خانواده بیانگر چگونگی حیات یک خانواده در طول مراحل مختلف زندگی، از کودکی تا کهنسالی میباشد. معمولا این دوره ها یا مراحل از چرخه حیات خانواده روی نیازها، انتظارات، میزان در آمدها وسایر موارد تاثیر میگذارد.
هزینه ونیازهای خانواده تحت تاثیر عاملهایی چون تعداد افراد خانواده، سن آن ها وتعداد افراد شاغل در خارج از خانه میباشد. بنابرین می توان گفت که ساختار خانواده به طرق گوناگون روی رفتار مصرفی تاثیر میگذارد.
بعضی از شرکتها با بهره گرفتن از این اطلاعات بازارهایشان را بخش بندی کردهاند. برای مثال شرکت خودروسازی مزدا مدل ۹۲۹ برای نسلی تولید میکند که به اصطلاح آن را نسل متعلق به انفجار زاد و ولد مینامند و در تبلیغات خود از خانمهایی که دارا ی زیور آلات گران قیمت هستند و صدای موسیقی کلاسیک استفاده میکند و در پیامهایی که میدهد ایمنی و تجمل موضوع اصلی است. برعکس، همیشه برای نسل بی نام ونشان(در آمریکا به کسانی گفته می شود که بیست وچند سال دارند)مدل MX-3 را تولید و عرضه کردهاست که دارای رنگی بسیار روشن وشفاف است و به هنگام تبلیغ از موسیقی پرسروصدا استفاده میکند[۳۵].
۲-۱۰-۱-۴) اندازه خانواده :اندازه خانواده متغیر دیگری است که یک شرکت میتواند به وسیله آن بازارهایش را بخش بندی کند. به اعتقاد برخی صاحبنظران دو عامل داشتن بچه وشاغل بودن زن تعیین میکند که یک زوج چگونه پول ووقتشان را صرف کنند.