کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31


 آموزش حرفه‌ای میجرنی
 حقایق جالب درباره انیمیشن
 تکنیک تولید محتوای آسمان‌خراش
 علل استفراغ در سگ‌ها
 تفاوت عشق در سنین مختلف
 راهکارهای عملی درآمد اینترنتی
 نگهداری از سگ نژاد داشهوند
 روش‌های جذب جنس مخالف
 لیست کامل وسایل ضروری سگ
 کسب درآمد از فروش عکس هوش مصنوعی
 افزایش فروش محصولات دست‌ساز
 علل پرخاشگری در سگ‌ها
 کسب درآمد از تماشای تبلیغات آنلاین
 شغل‌های مناسب برای افراد کم‌مهارت
 آموزش برنامه‌نویسی برای درآمدزایی
 معرفی نژاد سگ آمریکن بولی
 آموزش حرفه‌ای Grammarly
 حفظ شور و شوق در روابط بلندمدت
 هشدار درباره کسب درآمد بدون آگاهی
 راهکارهای مارکتینگ پلن موفق
 خطرات فروش محصولات دیجیتال ناآگاهانه
 بهینه‌سازی تجربه کاربری وبسایت
 جلوگیری از بحث‌های بیپایان در رابطه
 راهکارهای جذب دختران برای ازدواج
 درآمد از تدریس آنلاین برنامه‌نویسی
 احساس کمبود در روابط عاشقانه
 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید



جستجو


 



از سال ۱۹۶۱ که کرف الگویی برای کمی کردن سطح افشای واحدهای تجاری ارائه کرد، تحقیق های زیادی ‌در مورد میزان افشا و رابطه آن با ویژگی های واحدهای تجاری، عوامل مؤثر بر آن و تاثیر آن بر متغیرهای مختلف انجام شده است. تئوری های حمایت کننده تاثیر میزان افشا بر هزینه ســـهام عادی را می توان در سه دسته جای داد. عده ای چون امیهیود و مندلسون(۱۹۸۶) ادعا می‌کنند که هزینه سهام عادی برای اوراق بهاداری که دارای تفاوت قیمت خرید و فروش بیشتری هستند، بزرگتر است. چرا که سرمایه گذاران در این اوراق بابت اضافه هزینه معاملاتی که پرداخت کرده‌اند، غرامت بیشتری طلب می‌کنند. با افشای اطلاعات خصوصی شرکت ها، می توان انتخاب های نامناسبی را که منجر به تفاوت قیمت خرید و فروش سهام می‌شوند کاهش داد و از این طریق، هزینه سرمایه سهام عادی شرکت ها کاهش می‌یابد (همان منبع).

دیاموند و ورچیا (۱۹۹۱)، می‌گویند افشای بیشتر باعث کاهش ناهمگونی( نامتقارن بودن ) در توزیع اطلاعات بین مدیران شرکت ها و سرمایه گذاران یا خریداران و فروشندگان سهام می شود. این ‌امر باعث می شود تا افت قیمت فروش سهام تقلیل یافته و در نتیجه هزینه انتشار سهام کاهش یابد.

اسکراند و ورچیا (۲۰۰۲)در تحقیقی که بر روی تاثیر افشا بر هزینه سهام عادی در دوره اولیه انتشار سهام انجام دادند، دریافتند که افزایش میزان افشا باعث می شود عدم تقارن در توزیع اطلاعات دربازار کاهش یابد. از آنجای که عدم تقارن در توزیع اطلاعات و کمتر از واقع ارزشیابی کردن سهام بایکدیگر ارتباط مستقیم دارند، کاهش عدم تقارن اطلاعات موجب می شود که این تفاوت بین ارزش واقعی سهام و ارزش تعیین شده از سوی سرمایه گذاران اولیه کاهش یابد که این خود موجب کاهش هزینه سهام عادی می‌گردد. آن ها همچنین عنوان می‌کنند که چون نوع اخباری که توسط شرکت در این دوره ارائه می شود مشابه اخباری است که توسط این شرکت در سایر دوره های سال انجام می‌گیرد، این نتیجه قابل تعمیم به تمام سال می‌باشد.

لاندهلم و لنگ (۲۰۰۰)عنوان می‌کنند که اکثر شرکت ها پیش از انتشار اعلامیه توزیع سهام، میزان افشای اطلاعات را افزایش می‌دهند. آن ها هم چنین در یافتند که پیش از انتشاراعلامیه توزیع سود سهام، شرکت هایی که دارای افشای بیشتری بودند، قیمت بالاتری برای سهام خود، بیش از حد پیش‌بینی شده، تجربه کرده‌اند و هرچند تا حدودی افزایش قیمت سهام عموماً با انتشار اعلامیه توزیع سهام، روند معکوس به خود می‌گیرد، ولی واکنش بازار نسبت ‌به این اعلامیه بستگی به چگونگی انجام این افزایش افشا از سوی شرکت دارد(پارچینی،۱۳۸۸).

دسته دوم تحقیقات تئوریک می‌گویند که افشای بیشتر می‌تواند از طریق کاهش ریسک اجتناب نا پذیر برآوردی، هزینه سهام عادی را کاهش دهد.

کلین و باووا (۱۹۷۶) شاید اولین افرادی باشند که به بررسی ریسک برآوردی پرداختند این محققین دریافتند که سرمایه گذاران بر اساس روند گذشته بازده شرکت و یا سایر اطلاعات ‌در مورد شرکت، به برآورد پارامترهایی مربوط به بازده سهام یا توزیع سود، می پردازند. (بوتوسان)

دسته سوم نظریه های مطرح شده در قالب گزارش انجمن اجرایی مالی(برتون)مطرح شده است. انجمن اجرایی مال ( به نقل از بوتوسان،۱۹۹۷)می‌گوید که افزایش افشایی که در گزارش کمیته جنکینز آمده است، مورد نظر معامله گران سهام است که این افزایش افشا موجب نوسان هایی در قیمت سهام شده و از این طریق افزایش ریسک و افزایش هزینه سهام عادی را به دنبال خواهد داشت.

لانگ برگ و سیوارماکریشنان[۳۵](۲۰۰۷)،تصمیم مدیر برای افشاسازی را درزمانی که تحلیلگران کیفیت افشا را مورد بررسی قرارمی دهند، تحلیل نمودند. آن ها ‌به این وضعیت تعادلی دست یافتند که مدیران به طور داوطلبانه، اطلاعات نامطلوب را تنها زمانی که به طور شایسته بررسی شده باشد، افشا می‌کنند حال آنکه ‌در مورد اخبار مطلوب حتی اگر با صحت کمتری وجود داشته باشد، افشا را انجام می‌دهند. آن ها در مقاله خود نشان دادند که تحلیلگران، افشای اخبار خوب را بر بررسی‌های بیشتری استوار می‌کنند.

ورسچیا (۱۹۸۳) نشان داد که مدیران فقط زمانی اطلاعات را افشا می‌کنند که منافع ناشی از آن بیش از هزینه مالکانه ( خصوصی)آن باشد.

واگن هوفر­(۱۹۹۰) خاطر نشان کرد که شرکت‌ها به رشد هزینه های سیاسی بواسطه پیروی از راهبرد عدم افشا، واکنش نشان می‌دهند.

وری فاید[۳۶] و دیگران بحث می‌کنند که ارتباط بین تمرکز مالکیت و محتوای اطلاعات حسابداری، مثبت است. آن ها، بیان می‌کنند که به خاطر تمرکز مالکیت بیشتر، شرکت‌ها تمایل بیشتری دارند تا اطلاعات حسابداری را افشا کنند که این، نشان دهنده علم اقتصادی شرکت ها می‌باشد.

درنهایت، بایلی، کارولوی و سالوا[۳۷](۲۰۰۵ ) تاثیر اقتصادی رشد افشای حاصل در شرکت‌های غیر آمریکایی به هنگام ورود سهام شان به بازار آمریکا را ارزیابی کردند. آنان دریافتند که رشد نقد شوندگی وحجم معاملات رابطه معنی داری با اعلان سود در دوره پس از پذیرش در بورس آمریکا دارد.

تاثیر متقابل ریسک گریزی نسبی بین مدیران و مالکان باعث می شود که تئوری نمایندگی برای حسابداری جذاب ترین مسئله را به وجود آورد. اطلاعات یکی از ابزارها یا روش هایی است که می توان پدیده عدم اطمینان را کاهش داد وحسابداران می‌توانند بدین وسیله در تسهیم ریسک بین مدیران و مالکان نقش مهمی ایفا کنند(پارچینی، ۱۳۸۸­).

۲-۳-۲- مخاطبین افشا

سوال درباره مخاطبین افشای اطلاعات مالی، یعنی اینکه اطلاعات مالی برای چه اشخاصی باید افشاشود، به طورسنتی ‌به این ترتیب پاسخ داده شده است که گزارش‌های مالی اساسا برای سرمایه گذاران واعتباردهندگان تهیه وارائه می شود. مثلا نظرکمیته تدوین استانداردهای حسابداری مالی ایران این است که:

«هدف کلی گزارشگری مالی فراهم آوردن اطلاعاتی است که آثار مالی معاملات، عملیات و رویدادهای مالی مؤثر بر وضعیت مالی و نتایج عملیات یک واحد انتفاعی را بیان و از این طریق سرمایه گذاران، اعطاکنندگان تسهیلات مالی وسایر استفاده کنندگان برون سازمانی را در قضاوت و تصمیم گیری نسبت به امور یک واحد انتفاعی یاری دهد»(نشریه ۱۱۳ مرکز تحقیقات تخصصی حسابداری و حسابرسی، پاراگراف۴۰).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1401-09-27] [ 05:58:00 ب.ظ ]




آشکار می‌سازد.

ایجاد یک هرم عملکرد سازمانی با تعریف چشم انداز سازمان در سطح اول آغاز می شود که پس از آن به اهداف واحدهای کسب و کار تبدیل می شود . در سطح دوم ، واحدهای کسب و کار به تنظیم اهداف کوتاه مدت نظیر سودآوری و جریان نقدی و اهداف بلند مدتنظیر رشد و بهبود وضعیت بازار می پردازند( مالی و بازار). سیستم های عملیاتی کسب و کار ، پل ارتباطی بین شاخص های سطوح بالا و شاخص های عملیاتی روزمره هستند ( رضایت مشتریان، انعطاف پذیری و بهره وری). در نهایت چهار شاخص کلیدی عملکرد(کیفیت ،تحویل، سیکل کاری و اتلافها) در واحدها و مراکز کاری و به شکل روزانه استفاده می‌شوند.

مهمترین نقطه قوت مدل هرم عملکرد تلاش آن برای یکپارچه سازی اهداف سازمان با شاخص های عملکرد عملیاتی است . اما این رویکرد هیچ مکانیسمی برای شناسایی شاخص های کلیدی عملکرد ارائه نمی دهد و همچنین مفهوم بهبود مستمر در این مدل وجود ندارد(کریمی،۱۳۸۵)

۳- نظام کارت امتیازی متوازن (BSC)

یکی از مشهورترین و شناخته شده ترین مدل های سیستم ارزیابی عملکرد مدل کارت امتیازی متوازن

است که توسط کاپلان و نورتون در سال ۱۹۹۲ایجاد وسپس گسترش و بهبود یافته است. این مدل پیشنهاد می‌کند که به منظور ارزیابی عملکرد هرسازمانی بایستی از یک سری شاخص های متوازن استفاده کرد تا از این طریق مدیران عالی بتوانند یک نگاه کلی از چهار جنبه مهم سازمانی داشته باشند . این جنبه‌های مختلف ، ‌پاسخ‌گویی‌ به چهار سوال اساسی زیر را امکان پذیر می‌سازد.

  1. نگاه ها به سهام‌داران چگونه است؟ (جنبه مالی)

۲- در چه زمینه هایی بایستی خوب عمل کنیم؟(جنبه داخلی کسب و کار)

۳-نگاه مشتریان به ما چگونه است؟ (جنبه مشتریان)

۴-چگونه می‌توانیم به بهبود و خلق ارزش ادامه دهیم؟(جنبه یادگیری و نوآوری).

کارت امتیازدهی متوازن شاخص های مالی را که نشان دهنده نتایج فعالیت های گذشته است در بر می‌گیرد و علاوه بر آن با در نظر گرفتن شاخص های غیر مالی که به عنوان پیش نیازها و محرک عملکرد مالی آینده هستند آن ها را کامل می‌کند. کاپلان و نورتون معتقدند که با کسب اطلاع از این چهار جنبه، مشکل افزایش و انباشت اطلاعات از طریق محدود کردن شاخص‌های مورد استفاده از بین می رود. همچنین مدیران مجبور خواهند شد تا تنها برروی تعداد محدودی از شاخص های حیاتی و بحرانی تمرکز داشته باشند. به علاوه استفاده از چندین جنبه مختلف عملکرد، از بهینه سازی بخشی جلوگیری می‌کند(کاپلان و نورتون ، ۱۹۹۲)

۴- فرایند کسب و کار

چارچوب های توضیح داده شده تا بدینجا سلسله مراتبی هستند، امّا چارچوب های دیگری نیز وجود دارند که مدیران را تشویق می‌کنند تا به جریانات افقی مواد و اطلاعات در بین سازمان توجه بیشتری کنند. برای مثال می توان فرایندهای کسب وکار را نام برد که توسط آقای براون در سال ۱۹۹۶ پیشنهاد شده است .

این چارچوب بسیار مناسب و کاربردی است چرا که تفاوت بین شاخص های ورودی،فرایند، خروجی و نتایج را برجسته ‌کرده‌است . براون برای تشریح مدل خود از مثال «پختن کیک»استفاده ‌کرده‌است. در این مثال، شاخص های ورودی عبارتند از: میزان آرد و کیفیت تخم مرغها و…، شاخص‌های فرایند نیز بر روی مواردی همچون دمای اجاق و مدت زمان پخت تمرکز دارند. شاخص های خروجی مواردی همچون کیفیت کیک را شامل شده و شاخص‌های نتایج مواردی همچون رضایت خورنده آن را در بر می‌گیرد. ‌بر اساس این مدل در یک سازمان ورودی ها، فرایند، خروجی ها و نتایج برای تعیین شاخص‌ها و ارزیابی عملکرد

عبارتند از:

ورودی‌ها: کارمندان ماهر و باانگیزه، نیازهای مشتریان، موادخام، سرمایه و…

سیستم پردازش: گواهی محصولات، تولید محصولات، تحویل محصولات و…

خروجی ها: محصولات، خدمات، نتایج مالی و…

نتایج: برطرف کردن نیازهای مشتریان، جلب رضایت مشتریان و…

لذا به منظور ارزیابی عملکرد سازمان بایستی شاخص های مناسب با توجه به نواحی توضیح داده شده در بالا استخراج شود. در نهایت باید گفت اگرچه این مدل از نظر مفهومی مورد پذیرش است و بدون شک روشی مفید برای تشریح تفاوت بین شاخص های ورودی، فرایند، خروجی و نتایج است؛ اما این مدل در یک سیر پیوستاری قرار گرفته است که از چارچوب های متمرکز بر سلسله مراتب تا چارچوب های فرایند ی کشیده شده است ، به عبارت دیگر در این مدل سلسله مراتب به کلی نادیده گرفته شده است و این مطلب نقطه ضعف این مدل می‌باشد(کریمی ،۱۳۸۵)

مدل تعالی سازمان (EFQM)

یکی دیگر از چارچوبهای اندازه گیری شناخته شده که به صورت گسترده ای مورد استفاده قرار می‌گیرد مدل تعالی سازمان (EFQM) است. این چارچوب شامل دو دسته عوامل جدا از هم است که به صورت کلی به «توانمندسازها» و «نتایج» تقسیم می‌شوند. توانمندسازها عبارتند از: رهبری، کارکنان، سیاست‌ها و استراتژی ها، منابع و ذی نفعان و فرایندها. همچنین نتایج عبارتند از: نتایج حاصل از افراد، نتایج حاصل از مشتریان، نتایج حاصل از جامعه و نتایج کلیدی عملکرد. تئوری سازنده و پشتیبان این چهارچوب است که توانمندسازها مانند اهرمهایی هستند که مدیران می‌توانند از آن برای رسیدن سریعتر به نتایج آتی استفاده کنند.(نیلی و همکاران ،۲۰۰۰)

با وجود اینکه مدل مذکور برای جایزه مدیریت کیفیت اروپایی طراحی شده است، بزودی به ابزاری برای عارضه یابی در سازمان‌ها تبدیل شد و ‌به این ترتیب فرایند خود ارزیابی شکل گرفت. فرایند خود ارزیابی یک روش سیستماتیک جامع برای شناسایی نقاط قوت و نقاط قابل بهبود سازمان است که در دوره های سالانه یا کوتاهتر صورت می‌گیرد و در نتیجه سازمان خودش را با ‌بهترین‌ها در کلاس جهانی یا ملی مورد مقایسه قرار می‌دهد.

۲-۲-۷٫ دلایل به کارگیری مدل‌های تعالی سازمانی برای ارزیابی عملکرد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:57:00 ب.ظ ]




۱- وضعیت نهاده(کار، سرمایه و زمین)

۲- شرایط تقاضا

۳- صنایع حمایتی و مرتبط (صنایعی که تکنولوژی، اطلاعات و مواد خام را عرضه می‌کنند)

۴- استراتژی، ساختار و رقابت پذیری بنگاه

البته پورتر علاوه بر این عوامل، به بررسی نقش دولت و شوک های ناگهانی(مثل جنگ، شوک نفتی و اختراعات) به عنوان عنصر مؤثر پنجم در موفقیت پرداخته است.آنکلی(Ankli, 1992). پیام مهم پورتر برای دولت ها، توسعه ی دیاموند است. پورتر نشان می‌دهد که چگونه نبود هر یک از این عناصر می‌تواند به از بین رفتن مزیت ملی منجر شود.

    1. تئوری چمبرلینی یا تئوری منبع پایه

در دیدگاه منبع مدار، برای دستیابی به مزیت رقابتی پایدار به نقاط ضعف و قوت درون بنگاه ها توجه شده است.این دیدگاه تأکید را از محیط رقابتی بنگاه به منابع مورد نیاز بنگاه برای رقابت، انتقال می‌دهد. مشخصا، دیدگاه منبع مدار روی گروه منابع جذاب و رفتار آن ها متمرکز شده، در حالی که روش تحلیل بیرونی بر توصیف رفتارهای یک صنعت جذاب متمرکز شده است که استرند(Strand, 2006) به آن اشاره کرد . با توجه به اینکه تئوری منبع پایه تأکید خاصی به منابع، قابلیت ها و صلاحیت های بنگاه می‌کند، در ادامه به تبیین این عناصرمی پردازیم.منابع عوامل تولیدی هستند که بنگاه با به کارگیری آن ها کالاها و خدمات با ارزش را برای مشتریان خود تولید می‌کند. قابلیت ها عبارتند از مهارت های مورد نیاز بنگاه برای کسب مزیت کامل از منابع موجود. به عبارت دیگر، قابلیت ها عبارتند از مهارت های یک بنگاه در هماهنگ سازی منابع و استفاده ی بهره ور از آن ها است ، تعدادی نیز منابع بنگاه را دارایی هایی(ملموس و غیرملموس)تعریف می‌کند که برای مدت محدود متعلق به بنگاه هستند.

در صورتی که دارایی ها و قابلیت های بنگاه را کنار یکدیگر قرار دهیم،صلاحیت های بنگاه به وجود می‌آید.صلاحیت های اصلی عبارتند از اموری که یک بنگاه می‌تواند به خوبی انجام دهد.زمانی که این صلاحیت ها بهتر از صلاحیت های رقبا باشد به آن صلاحیت های متمایز می‌گویند.صلاحیت ها به دو گروه کلی تقسیم می‌شوند: صلاحیت ضمنی که در نتیجه فرایند یادگیری ذهنی و شخصی در امور روزمره توسعه می‌یابد مثل فرایند یادگیری با انجام دادن کار.این صلاحیت ها در شاغلان تجسم یافته و قابل تبدیل به قوانین روشن و یا هنجار های رفتاری نمی باشد.صلاحیت های صریح: که در قوانین سازمانی، کدهای رفتاری و منابع دانش مکتوب موجود تجسم یافته اند. تفاوت میان منابع و صلاحیت ها به مسیر دستیابی آن ها مربوط می شود،به عقیده هافر منابع موجود در صورتی موجب مزیت رقابتی می‌شوند که به درستی استقرار یابند و از پایداری لازم برخوردار باشند.به عقیده پیترز تنها سه شکل مهارتی متمایز وجود دارد که منبع مزیت رقابتی پایدار هستند: تمرکز بر رضایتمندی مشتری، نوآوری مداوم و توانایی سازمان برای بهبود پیوسته مهارت ، در مجموع بر اساس تئوری منبع پایه، هر بنگاه برای خود صلاحیت ها، شایستگی ها و توانمندی هایی ایجاد می‌کند. این صلاحیت ها با تاثیر بر ابعاد معروف مزیت رقابتی(کیفیت، کارائی، نوآوری، ‌پاسخ‌گویی‌ به مشتریان )موجب مزیت رقابتی برای بنگاه می شود و در نتیجه سودآوری بنگاه را تحت تاثیر قرار می‌دهد. ضعف های دیدگاه منبع پایه عبارتند از:

۱- در این دیدگاه، بنگاه را جدااز محیط صنعتی اش در نظر می‌گیرد.

این دیدگاه ‌به این نکته توجه نمی کند که ممکن است بنگاه در برخی ظرفیت های مرکزی در مقایسه با رقبا بالاتر باشد؛ در حالی که در برخی دیگر نسبت به آنان در سطح پایین تری قرار گرفته باشد.

    1. تئوری شومپتر

شومپتر بیان می‌کند که رقابت، پایدار و قابل پیش‌بینی نیست. ‌بر اساس این نظریه باید برنامه ریزی برای پیش‌بینی شوک های وارده بر صنعت صورت گیرد.اما به دلیل تغییر پذیری محیط، هیچ گاه این شوک ها به طور کامل پیش‌بینی نمی شوند.به عبارت دیگر این تئوری محیط را بی ثبات درنظر می‌گیرد. اساس این تئوری نوآوری است. شومپتر عنوان می‌کند که ابتکارات عنصر پویای اساسی در تمامی ابعاد اقتصادی است. ارتباط میان تئوری های شومپتر و منبع پایه ‌به این شکل است که بنگاه ها ممکن دارای مهارت هایی برای ایجاد یا انطباق سریع با دگرگونی ها باشند.ارتباط تئوری شومپتر با تئوری سازمان صنعتی نیز ‌به این صورت است که دگرگونی ها احتمالا موجب تغییر ساختار صنعت می‌شوند و بر عملکرد مالی بنگاه اثر می‌گذارد.تئوری منابع پایه ورودی و خروجی ها را تکمیل می کند به گونه ای که برای رقابت در صنعت، فعالیت‌های مرتبط با زنجیره ارزش مستلزم مهارت ها و توانایی‌های خاص برای پیوندهای مربوطه است. با ترکیب تئوری های ورودی و خروجی و منابع پایه در چارچوب نقاط قوت و ضعف اهمیت هر دو محیط درونی و بیرونی در ایجاد مزیت رقابتی تبیین می شود.

جدول ۲-۳: ماتریس SWTO ، ماخذ: فرد آر دیوید،(۱۳۸۶) مدیریت استراتژیک.

نقاط قوت S

نقاط ضعف W

SWOT

استراتژیSO

استراتژیWO

فرصت ها O

استراتژیST

استراتژیWT

تهدیدها T

با توجه به ویژگی های رقابتی جهان امروز، بنگاه ها برای بقا و پیشرفت بایستی متفاوت از قبل عمل کنند و اشکال جدیدی از رقابت را به کار گیرند زیرا با تأکید صرف بر منابع طبیعی و مزیت های نسبی نمی توانند در فضای به شدت رقابتی کنونی دوام آورند.

    1. متغیرهای اصلی قدرت رقابتی

ماتریس پورتفولیو به بررسی قدرت رقابتی بنگاه ها می پردازد ؛ همان گونه که در ادبیات تحقیق مشاهد شد قدرت رقابتی جزو یکی از محور های اصلی همه ماتریس هایی است که به ارزیابی پورتفولیوی شرکت‌های تجاری می پردازند ، قدرت رقابتی یک منشا درونی دارد و می‌تواند توسط واحد های تجاری کنترل شود یعنی یک متغیر درون زا است برعکس آن شرایط بازار است که در اکثر ماتریس ها به طور مشابه و با کمی تفاوت به تقسیم بندی بازار پرداخته است، این محور یک متغیر بیرونی و برون زا است و واحد های تجاری کنترل بسیار کمتری روی آن دارند ، متغیر های درون زا که بیانگر قدرت رقابتی یک واحد تجاری می‌تواند باشد در اکثر ماتریس ها از اجزا و زیر مجموعه های مختلفی تشکیل شده است ، در واقع این متغیر ها می‌تواند به روی متغیر سهم بازار تاثیر گذار باشد . متغیر قدرت رقابتی بنگاه می‌تواند از اجزای مختلفی تشکیل شود ولیکن با توجه به در نظر گرفتن دو ماتریس بی سی جی و ماتریس جی ئی تعدادی از این متغیر ها که تاثیر اصلی در قدرت رقابتی بنگاه ها دارند را بایستی دسته بندی و انتخاب کرد . برای جمع‌ آوری داده ها و بررسی فرضیه‌ها نیاز به داشتن تعاریف عملیاتی متغیر های مستقل هستیم ،تعاریف عوامل تشکیل دهنده متغیر مستقل یا قدرت رقابتی بنگاه در ادامه آورده شده است . عوامل متشکله قدرت رقابتی عبارت است از:

الف – قدرت دارایی ها

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:57:00 ب.ظ ]




مورفی در تعریف مفهوم خود می‌گوید:خود عبارت است از احساسات و ادراکاتی که هر کسی از کل وجود خویشتن دارد.این مفهوم سبب می شود که آدمی با وجود تغییرات و تحولاتی که در طول زمان روی می‌دهد، پیوسته احساس دوام و استمرار نماید.آلفرد آدلر ، معتقد است که خود چیزی جز سبک مخصوص زندگی هر فرد نیست.یونگ نیز در نوشته های اولیه خود ، «خویشتن»را برابر با تمام شخصیت یا روان در نظر گرفته ، لیکن پس از ارائه مفهوم قومی و نژادی شخصیت ، «خویشتن» را گرایش به «وحدت صفات شخصیت»تعریف نموده است(شرفی،۱۳۸۰).

کارل راجرز (۱۹۸۲) به نقل از بیابانگرد(۱۳۸۴) پدیده «خود» را چنین تعریف می‌کند : « طرز پندار یا تصور نسبتا دائمی هر فرد راجع به ارزشی که او برای خود قائل می شود و رابطه این ارزش با خود واقعی او».جرسیلد۱[۱۲]می‌گوید:« خود مجموعه ای از افکار و عواطف است که سبب آگاهی فرد از موجودیت خود می شود.«خود» دنیای درونی شخص است و شامل تمام ادراکات ، عواطف ، ارزش‌ها و طرز تفکر او می‌باشد».در خانواده هایی که صمیمیت ، محبت و مهربانی وجود دارد ، کودک می‌تواند هم ثبات خودپنداری را حفظ کند و هم باعث تغییرات مطلوب در شخصیت خود شود

۲-۴٫نظریه های مربوط به چگونگی تشکیل خود(با تأکید بر دیدگاه کنش متقابل نمادی)

تمرکز اصلی دیدگاه کنش متقابل نمادی ، متوجه نظریه های مربوط به اجتماعی شدن فرد یعنی چگونگی تشکیل خود اجتماعی می‌باشد؛اولا زندگی اجتماعی مستلزم نوعی ارتباط است و ارتباطات انسانی به میزان زیادی نمادی می‌باشد. ثانیاً زندگی اجتماعی به کنش متقابل وابسته است بدین ترتیب که رفتار افراد طی کنش متقابل تحت تاثیر هم قرار گرفته و شکل می‌گیرد(عبدالله زاده،دیانتی نیت،۱۳۸۲).

حال به بیان نظریات کولی و مید ‌در مورد چگونگی خود پرداخته می شود:

۲-۴-۱٫ چارلز هورتن کولی

کولی سعی در تبیین چگونگی شکل گیری خود در رابطه متقابل فرد و جامعه و در تجربه اجتماعی دارد .به طوری که خود در یک فراگرد اجتماعی مبتنی بر مبادله ارتباطی پدید می‌آید و در آگاهی شخص منعکس می شود و آگاهی یک شخص از خودش بازتاب افکار دیگران درباره خودش است.مکانیسم این عمل عبارت است از نگاه کردن خود در آینه دیگران به عبارت دیگر انسان در این روند سعی دارد خود را از دید دیگران ارزیابی کند. به همین علت او صحبت از خود آینه ای می‌کند. کولی معتقد است که آگاهی هر کس از خود ، زاده سه عامل – دو عامل تصوری و یک عامل عاطفی – است: ۱- تصور شخص از جلوه ای که او نزد دیگران دارد.۲- تصور شخص از قضاوتی که دیگران درباره او می‌کنند.۳- عاطفه خصوصی خوش یا ناخوش شخص نسبت به آن جلوه. این سه مرحله بیانگر پدیدار شدن ، اصلاح و تکمیل خود در برابر دیگران است.همچنین به نظر کولی شکل گیری شخصیت متاثر رابطه فرد با دیگران است(عبدالله زاده،دیانتی نیت،۱۳۸۲).

۲-۴-۲٫ جرج هربرت مید

جرج هربرت مید از زمینه اطلاعات کولی استفاده کرد و نظریه اش را ‌در مورد چگونگی ظهور ، رشد و توسعه خود اجتماعی مطرح نمود. خود اجتماعی مفهومی بود که برای اولین بار توسط وی به کار رفت. قضیه اساسی مید این است که جامعه انسانی نمی تواند بدون ذهن ها و خود ها وجود داشته باشد.و این خصایص انسانی از طریق کنش متقابل اجتماعی تظاهر می‌یابند و فرایند های اجتماعی بر آن ها مقدم اند ، همچنین توانایی توسعه یافته انسان در کاربرد نمادها سبب پیدایش خود و ذهن می‌گردد.او بر کاربرد نمادها هم در پیدایش خود و هم نظارت بر محیط تأکید دارد ، خود از نظر مید فرایندی اجتماعی است که به وسیله یادگیری ، و درونی ذهنی نمودن مفاهیم کلی ، به وجود می‌آید. او مهمترین عامل در شکل گیری خود را توانایی انسان قرار دادن خودش به عنوان یک موضوع و شی ء مقابل می‌داند برای این که انسان موضوعی برای خودش شود باید از بیرون خود را ببیند.از خودش بیرون رفته و از خارج به خود نزدیک شود. این عمل با ایفای نقش دیگران انجام می شود.خود دارای دو جزء «من» و « من اجتماعی» می‌باشد که محصول رابطه جدلی میان دو تا می‌باشد.این دو عنصر بنیادی خود و فراگردهایی در داخل خود هستند. من اجتماعی بخشی از خود است که کنشگر از آن آگاهی دارد و در واقع چیزی جز ملکه ذهن شدن رویکرد سازمان یافته دیگران ، یا دیگری تعمیم یافته نیست .من بخشی از خود است که کنشگر از آن آگاهی ندارد، تنها بعد از وقوع عمل از آن ، من واکنش فرد را در برابر رویکرد سازمان یافته به نوبه خود این رویکرد را دگرگون می‌سازد .

بر اساس نظر او هویت در روابط با دیگران شکل می‌گیرد . به نظر او اگر طرز تلقی دیگران از ما تغییر کند ، تصور و تصویر ما نیز از خودمان به احتمال قوی تغییر خواهد کرد(عبدالله زاده،دیانتی نیت،۱۳۸۲)

۲-۵٫تعریف هویت

در فرهنگ عمید هویت چنین تعریف شده است: هویت، یعنی حقیقت شی یا شخصی که مشتمل برصفات جوهری او باشد (معین). فرهنگ لغت آکسفورد(۲۰۰۲) هویت را اینگونه تعریف می‌کند: خصوصیات احساسات و باروهایی که باعث متمایز افراد از یکدیگر می‌شوند(ربیعی، ۱۳۸۷).

هویت عبارت است از افتراق و تمیزی که فرد بین خود و دیگران می‌گذارد(اکبری، ۱۳۸۷). هویت را مجموعه ای از عناصر شخصیت فرد تعریف کرده‌اند که به وی امکان می‌دهد تا موضع خود را نسبت به جهان و دیگران مشخص کند(گودرزی و شاملی، ۱۳۸۹).

اریکسون(۱۹۵۰، ۱۹۶۸) اولین کسی بود که هویت را به ‌عنوان دستاورد مهم شخصیت نوجوانی و گامی مهم به سوی تبدیل شدن به فردی ثمر بخش و خشنود، تشخیص داد. تشکیل هویت عبارت است از مشخص کردن چه کسی هستید، برای چه چیزی ارزش قایلید، و چه مسیری را می خواهید در زندگی دنبال کنید می توان هویت را به صورت نظریه روشن درباره خود به عنوان عامل منطقی، عاملی که برا اساس عقل عمل می‌کند، مسئولیت این اعمال را می پذیرد، و می‌تواند آن ها را توضیح دهد، تعریف کرد(موشمن۱، به نقل از برک ،۱۹۹۸،ترجمه سید محمدی ۱۳۸۴).شکل گیری هویت پدیده ای اساسی در رشد شخصیت انسان است. در این تحول به ترکیبی از مهارت ها، باورها و همانند سازی های کودکانه به نوعی تمامیت یگانه و همسان تبدیل می شود که هم احساس پیوستگی با گذشته و هم جهت گیری به سمت آینده را در فرد به وجود می آورد. از نظر اریکسون هویت یعنی احساس فردیت و یگانگی (برگر۲، ۲۰۰۱،به نقل ازمحمدی،۱۳۹۰).

۱.Moshman

۲.Berger

اریکسون احساس داشتن هویت را، ساماندهی پویا و خود ساخته از انگیزه ها، توانایی ها باورها و تاریخ مشخصی می‌داند که به صورت خود یکپارچه و مستقل، هدایت کننده مسیر در حال رشد زندگی فرد است. برزونسکی با رویکردی پسامدرن، هویت را غیر متمرکز، پویا، متعدد، وابسته به بافت، نسبی، سیال و چند بخشی می‌داند (گودرزی و شاملی،۱۳۸۹). شکل گیری هویت در طی یک توالی از مراحل رشدی روی می‌دهد.در صورت وجود یک محیط مساعد، شکل گیری هویت یک حادثه به طور طبیعی رخ دهنده در رشد شخصیتانسان است(مارسیا۱، ۱۹۸۷ به نقل از طالبیان شریف، ۱۳۸۲).

هویت یابی، در دوران نوجوانی و به موازات رشد فیزیکی شناختی، اجتماعی و عاطفی اهمیتی خاص می‌یابد. بسیاری از نوجوانان با شور زیادی از خود سؤال می‌کنند که جایگاه اجتماعی من کجاست؟ شغل آینده من چیست؟ رشته تحصیلی من چه خواهد بود؟ سرانجام با چه کسی ازدواج خواهم کرد؟ و بالاخره ارزش های مذهبی، اخلاقی و فلسفی من چه خواهد بود؟ انتخاب راه ها و ارزش های ممکن برای نوجوانان چندان ساده نیست چرا که آن ها با طیف گسترده ای از انتخاب های ممکن مواجه می‌شوند و با توجه به تنوع انتخاب ، باید تصمیم بگیرند(سیاری ، ۱۳۸۸)

۲-۶٫ نظریه پردازی هویت

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:57:00 ب.ظ ]




۷- بین سبک مدیریت مداخله‌ای و خودارزشیابی دانشجویان رابطه معنی‌داری وجود دارد.

جدول ۴-۱۱: نتایج آزمون همبستگی پیرسون جهت رابطه بین سبک مدیریت مداخله‌ای و خودارزشیابی دانشجویان

متغیر پیش بین

شاخص‌های مورد بررسی

خودارزشیابی دانشجویان

سبک مدیریت مداخله‌ای

تعداد

۳۰۹

ضریب همبستگی

۰۵۳/.

سطح معنی‌داری

۳۵۱/.

به منظور بررسی رابطه بین سبک مدیریت مداخله‌ای و خودارزشیابی دانشجویان از آزمون ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. با توجه به اطلاعات مندرج در جدول ۴-۱۱، میزان ضریب همبستگی بین سبک مدیریت مداخله‌ای و خودارزشیابی دانشجویان (۰۵۳/۰r:) در سطح ۰۵/. معنی‌دار نیست (۰۵/۰p > ). ‌بنابرین‏ با ۹۵ درصد اطمینان می‌توان گفت که بین سبک مدیریت غیرمداخله‌ای و خودارزشیابی دانشجویان، رابطه‌ معنی‌داری وجود ندارد.

۸- بین سبک مدیریت تعاملی و خودارزشیابی دانشجویان رابطه معنی‌داری وجود دارد.

جدول ۴-۱۲: نتایج آزمون همبستگی پیرسون پیرامون رابطه بین سبک مدیریت تعاملی و خودارزشیابی دانشجویان

متغیر پیش بین

شاخص‌های مورد بررسی

خودارزشیابی دانشجویان

سبک مدیریت تعاملی

تعداد

۳۰۹

ضریب همبستگی

۲۲۲/.

سطح معنی‌داری

۰۰۰/.

در جدول ۴-۱۲، نتایج آزمون همبستگی پیرسون پیرامون بررسی همبستگی بین سبک مدیریت تعاملی و خودارزشیابی دانشجویان ارائه شده است. یافته های جدول ۴-۱۲ نشان داد که میزان ضریب همبستگی بین دو متغیر (۲۲۲/۰r:) در سطح ۰۱/. معنی‌دار است ( ۰۱/۰p <). با ‌بنابرین‏ با ۹۹ درصد اطمینان می‌توان گفت که بین سبک مدیریت تعاملی و خودارزشیابی دانشجویان، رابطه‌ مثبت و معنی‌داری وجود دارد. ‌به این ترتیب که با بالا رفتن میزان استفاده از سبک مدیریت تعاملی، میزان خودارزشیابی دانشجویان افزایش می‌یابد و بالعکس.

۹- تا چه میزان خودارزشیابی دانشجویان بر اساس سبک‌های مدیریت کلاس، قابل پیش‌بینی است؟

جدول ۴-۱۳: نتایج آزمون رگرسیون چندگانه پیرامون نقش سبک‌های مدیریت کلاس در پیش‌بینی خودارزشیابی

مدل

ضریب همبستگی چندگانه

ضریب تبیین

ضریب

تعدیل شده

آماره F

سطح معنی‌داری

هم‌زمان

۲۵۷/.

۰۶۶/.

۰۵۷/.

۱۹/۷

۰۰۰/.

جهت بررسی این فرضیه از آزمون رگرسیون چندگانه به شیوه هم‌زمان استفاده گردید. به‌این منظور سه سبک مدیریت غیرمداخله‌ای، مداخله‌ای و تعاملی به عنوان متغیرهای پیش‌بین و نمرات خودارزشیابی دانشجویان به عنوان متغیر ملاک وارد معادله رگرسیون شدند. جدول ۴-۱۶، نتایج آزمون رگرسیون چندگانه را نشان می‌دهد. با توجه به اطلاعات این جدول، میزان ضریب همبستگی چندگانه (۲۵۷/۰r:) و ضریب تعدیل شده برابر با ۰۵۷/. بود. با توجه ‌به این‌که مقدار F (19/7) در سطح ۰۱/. معنی‌دار است، لذا با ۹۹ درصد اطمینان می‌توان گفت سبک‌های مختلف مدیریت کلاس درس می‌توانند پیش‌بینی کننده‌ نمرات خودارزشیابی دانشجویان باشند.

در ادامه ضرایب رگرسیونی هر یک از متغیرهای پیش‌بین در جدول ۴-۱۴ گزارش شده است. این جدول نشان می‌دهد که به ازای یک انحراف استاندارد تغییر در متغیر پیش‌بین، چه میزان تغییر در متغیر ملاک اتفاق می‌افتد.

جدول ۴-۱۴: ضرایب رگرسیونی مؤلفه‌های پیش‌بینی کننده نمرات خودارزشیابی دانشجویان

متغیرهای پیش‌بین

آماره β

آماره بتا

آماره t

سطح معنی‌داری

مقدار ثابت

۲۵/۲

۹۷/۱۲

۰۰۰/.

سبک مدیریت غیرمداخله‌ای

۰۸۷/.

۱۲۲/.

۸۲/۱

۰۶۹/.

سبک مدیریت مداخله‌ای

۰۸۳/.

۰۹۸/.

۷۳/۱

۰۸۴/.

سبک مدیریت تعاملی

۱۰۳/.

۱۶۸/.

۵۴/۲

۰۱۲/.

با توجه به اطلاعات مندرج در جدول ۴-۱۴، می‌توان گفت که سبک مدیریت تعاملی، پیش‌بینی کننده مناسبی برای تعیین میزان خودارزشیابی دانشجویان است. با توجه به اینکه میزان t در سطح ۰۵/. برای سبک مدیریت مداخله‌ای و غیرمداخله‌ای معنی‌دار نیست، لذا می‌توان گفت که این سبک‌ها پیش‌بینی کننده مناسبی برای خودارزشیابی دانشجویان نیستند.

فصل پنجم:

بحث ونتیجه گیری

۵-۱ نتایج

مهم‌ترین نتایج حاصل از تحلیل داده ها عبارتند از:

از دیدگاه دانشجویان، اساتید به چه میزان از سبک مدیریت غیرمداخله‌ای، استفاده می‌کنند؟

بر اساس اطلاعات مندرج در جدول ۴-۵-۲، می‌توان گفت میزان استفاده اساتید از سبک مدیریت غیر مداخله‌ای کم بوده است. نتایج این پژوهش با یافته های پژوهش هوس بیگی، کرامتی، احمدی (۲۰۱۱)، سماوی، رضایی مقدم و برداران (۱۳۸۷)، و پژوهش نادری و همکاران (۱۳۸۹) هم‌خوان است. به عنوان نمونه هوس بیگی و همکاران (۲۰۱۱) طی پژوهشی در دانشگاه‌های دانشگاه ­های علامه طباطبائی و تهران، نشان دادند که آزادی عمل دانشجویان در سطح پایینی بوده است. همچنین نادری و همکاران (۱۳۸۹) نشان دادند که عدم مشارکت دادن دانشجویان در بحث از سوی اساتید، یکی از مشکلات موجود آموزشی در دانشگاه علوم پزشکی بندرعباس بوده است.

در تبیین این نتیجه می‌توان گفت به نظر می‌رسد یکی از دلایل، محدودیت زمانی باشد. در واقع مشارکت دادن دانشجویان در جریان تدریس و مبنا قرار دادن دیدگاه‌ آن‌ ها، اگر چه موجب تعمیق یادگیری و بهبود کیفیت فعالیت‌های آموزشی می‌گردد اما محدودیت زمانی در عمل امکان دانشجومحوری را در جریان تدریس محدود ‌می‌سازد و امکان تحقق رویکرد غیر مداخله‌ای را دشوار می‌سازد.

یکی دیگر از دلایل پایین بودن میزان استفاده اساتید از سبک مدیریت غیرمداخله‌ای، می‌تواند ناشی از تمرکزگرایی نسبتاً بالا در برنامه‌ریزی‌های درسی و آموزشی باشد. در واقع اساتید طبق برنامه‌‌ریزی‌های از پیش تعیین شده موظف هستند که سرفصل‌ها و مطالب درسی مشخصی را تدریس نماید. چنین شرایطی با رویکرد مدیریت غیرمداخله‌ی در تضاد است که طی آن دانشجویان باید تعیین‌کنندگان اصلی فعالیت‌های یاددهی – یادگیری باشند.

از دیدگاه دانشجویان، اساتید به چه میزان از سبک مدیریت مداخله‌ای، استفاده می‌کنند؟

بر اساس اطلاعات مندرج در جدول ۴-۶-۲ می‌توان گفت که از دیدگاه دانشجویان، اساتید دانشگاه زیاد از سبک مدیریت مداخله‌ای استفاده می‌کنند. نتایج این پژوهش با یافته های پژوهش عارفی و همکاران (۱۳۹۰)، سماوی و همکاران (۱۳۸۷)، و شعبانی ورکی و حسین­قلی­زاده (۱۳۸۵) هم‌خوان است که نشان دادند میزان دانشجومحوری در دانشگاه‌ها در سطح پایین و در عوض میزان استادمحوری در سطح بالایی می‌باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:57:00 ب.ظ ]