کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31


 آموزش حرفه‌ای میجرنی
 حقایق جالب درباره انیمیشن
 تکنیک تولید محتوای آسمان‌خراش
 علل استفراغ در سگ‌ها
 تفاوت عشق در سنین مختلف
 راهکارهای عملی درآمد اینترنتی
 نگهداری از سگ نژاد داشهوند
 روش‌های جذب جنس مخالف
 لیست کامل وسایل ضروری سگ
 کسب درآمد از فروش عکس هوش مصنوعی
 افزایش فروش محصولات دست‌ساز
 علل پرخاشگری در سگ‌ها
 کسب درآمد از تماشای تبلیغات آنلاین
 شغل‌های مناسب برای افراد کم‌مهارت
 آموزش برنامه‌نویسی برای درآمدزایی
 معرفی نژاد سگ آمریکن بولی
 آموزش حرفه‌ای Grammarly
 حفظ شور و شوق در روابط بلندمدت
 هشدار درباره کسب درآمد بدون آگاهی
 راهکارهای مارکتینگ پلن موفق
 خطرات فروش محصولات دیجیتال ناآگاهانه
 بهینه‌سازی تجربه کاربری وبسایت
 جلوگیری از بحث‌های بیپایان در رابطه
 راهکارهای جذب دختران برای ازدواج
 درآمد از تدریس آنلاین برنامه‌نویسی
 احساس کمبود در روابط عاشقانه
 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید



جستجو


 



به اعتقاد زیمل فرد فقط از طریق بسط شدید فرد گرایی که هدف آن دنبال کردن نمادهای منزلت ومد است، می‌تواند فشارهای زندگی مدرن را تحمل کند. این گونه مصرف کردن راهی برای «اثبات خود» وحفظ اقتدار فردی است. البته درنظر زیمل، مد علاوه بر آن که منبعث از فشارهای ساختاری کلان شهر است، نماد تمایز طبقاتی نیز هست. در همین جاست که توجه زیمل به کارکرد دو گانه مد آشکار می شود. مد در یک وجه خود اعلام تمایل فرد برای متمایزشدن از دیگران و بیان هویت فردی و خواست فردیت است اما وجه دیگر آن که جنبه طبقاتی دارد، سبب همبستگی گروهی و تقویت انسجام اجتماعی طبقاتی است. مد بدین لحاظ احساس با دیگران بودن را در فرد تقویت می‌کند. پذیرنده مد هم به عنوان عضو گروه وهم به عنوان موجودیت متمایز کسب هویت می‌کند. دغدغه خودمختاری و همبستگی، هم زمان رفع می‌شوند. پذیرندگان مد در تجربه ای مشترک با هم شریک می‌شوند. طبقات بالاتر خود را با مد متمایز می‌سازند و بعد از آن که طبقات پایین تر از مد حاضر تقلید کردند، آن ها مد دیگری را در پیش می گیرند. مد به لحاظ کارکرد تمایزبخش و یکپارچه کننده آن نیازمند توجیه عقلانی نیست(فاضلی،۱۳۸۲: ۲۵ـ۲۴).

جرج زیمل یکی از جامعه شناسان کلاسیک آلمانی بود، که یکی از نظریات او درباره جامعه شناسی اوقات فراغت می‌تواند تبیین کننده رواج اعتیاد به مواد مخدر در جامعه باشد. به اعتقاد او در فرهنگ مدرن و در روند تاریخ جدید، آزادی فزاینده فرد از بندهای وابستگی شدید اجتماعی و شخصی ظهور می‌یابد، صورت های فرماندهی و فرمانبری نیز خصلت تازه ای به خود می گیرند و هیچ فردی تحت چیرگی تام دیگران در نمی آید. انواع گسترده ای برای گذران فراغت وجود دارد که به فرد امکان می‌دهد خود را از دیگران متمایز سازد که روش ها و اعمال پرشتاب و مد این تمایز هویت شخصی را شکل می‌دهند. بر این مبنا هر کس برای متمایز شدن، روش خاص پی می‌گیرد که ماجراجویی در زندگی مدرن را رواج می‌دهد. فرد در این فضا می کوشد تا از جریان های یکنواخت زندگی روزانه بیرون رود و در قلمرو فعالیتی با قواعد ویژه گام نهد. ‌بنابرین‏ در جوامع مدرن و جوامعی که به سوی مدرنیسم گام بر می دارند و فرهنگ مدرن در آن تبلیغ شده، فرد در قلمرو اوقات فراغت، جهان عقلگرا، بوروکراتیک و افسون زدایی شده را کنار می نهد و فرصتی برای او فراهم می شود تا اجبارها و محدودیت های نظم اجتماعی را فراموش کند و به کنش غیر هنجاری دست زند(سخاوت،۱۳۸۵: ۵۶ـ۵۵). با توجه ‌به این دیدگاه، می‌توانیم به افراد آزاد و فردگرای امروزی اشاره کنیم که با توجه به ذات حیات مدرن، پا را فراتر از قید و بندها نهاده و جستجوگرانه و ماجراجویانه برای تفریح و گذر وقت، به اعتیاد روی می آورند و این امر را تنها تفریح و نوعی گذراندن اوقات فراغت ویژه و متمایز از دیگران می پندارند.

۲-۹-۴-۳- بوردیو

بوردیو نظریه ای منسجم درباره شکل گیری سبک های زندگی ارائه ‌کرده‌است. مطابق مدلی که وی ارائه می‌کند شرایط عینی زندگی و موقعیت فرد در ساختار اجتماعی به تولید منش خاص منجر می شود. منش مولد دو دسته نظام است: نظامی برای طبقه بندی اعمال ونظامی برای ادراکات وشناخت ها (قریحه ها). نتیجه نهایی تعامل این دو نظام، سبک زندگی است. سبک زندگی همان اعمال و کارهایی است که به شیوه ای خاص طبقه بندی شده و حاصل ادراکات خاصی هستند. سبک زندگی تجسم یافته ترجیحات افراد است که به صورت عمل درآمده و قابل مشاهده هستند. الگویی غیر تصادفی است و ماهیت طبقاتی دارد.

بوردیو با نشان دادن اینکه سبک های زندگی محصول منش ها و خودمنش ها نیز تابعی از انواع تجربه ها و از جمله تجربه آموزش رسمی هستند، و با بیان این نکته که الگوهای مصرف اصلی ترین بروز سبک های زندگی اند.(فاضلی،۱۳۸۲: ۴۵)

۲-۹-۴-۳-۱- مفاهیم نظریه بوردیو

بوردیو شبکه ای از مفاهیم اصلی را به کار می‌گیرد که درنهایت نمی توان درباره تقدم و تاخر آن ها سخن گفت. فقط وقتی همه آن ها تشریح شوند می توان طرحی از نظریه وی را مجسم کرد. از آن جا که در این اثر جامعه شناسی مصرف بوردیو و تحلیل مفهوم سبک زندگی مد نظر است، هفت مفهوم میدان، سرمایه، منش، عمل، نماد، طبقه وقریحه را بررسی می‌کنیم. البته برداشت بوردیو از مفهوم نماد به اندازه بقیه، خاص نیست.

در نظر بوردیو، جامعه با عنوان فضای اجتماعی بازنمایی می شود. این فضای اجتماعی که جایگاه رقابتی شدید و بی پایان است و در جریان این رقابت ها تفاوت هایی ظهور می‌کند که ماده و چارچوب لازم برای هستی اجتماعی را فراهم می آورند، موجودیتی غیر یکپارچه است که در آن مدل های کوچک متمایزی از قاعده ها، مقررات و اشکال قدرت وجود دارد. این مدل های کوچک متمایز،میدان خوانده می‌شوند. میدان، گستره ای از نوع خاصی از اعمال است نظیر میدان سیاسی یا میدان علمی. میدان، فضای روابط میان کنشگران است. ویژگی خاص هر میدان را می توان با توجه به منطق، بازی ها و راهبردهایی که در میدان اعمال می شود،درک کرد. منازعه قدرت ویژگی اصلی میدان است. نیروهای درون میدان نسبتا”خودمختار هستند. منازعات درون میدان برای حفظ یا تغییر نیروها صورت می‌گیرد. وجود چنین منازعاتی در درون میدان ها مستلزم پیش فرض گرفتن نابرابری در میدان است.

بوردیو فضای اجتماعی را با چند محور ترسیم می‌کند:سرمایه اقتصادی،سرمایه فرهنگی و سرمایه اجتماعی. بوردیو در مقاله«انواع سرمایه» هریک از انواع سرمایه را تعریف می‌کند:سرمایه اقتصادی شامل درآمد و بقیه انواع منابع مالی است که در قالب مالکیت جلوه نهادی پیدا می‌کند. سرمایه فرهنگی در بر گیرنده تمایلات پایدار فرد است که در خلال اجتماعی شدن در فرد انباشته می‌شوند. بوردیو تحصیلات را نمودی از سرمایه فرهنگی می‌دانست لیکن گرایش به اشیاء فرهنگی و جمع شدن محصولات فرهنگی در نزد فرد را سرمایه فرهنگی می‌خواند. سرمایه نمادین جزئی از سرمایه فرهنگی است و به معنای توانایی مشروعیت دادن،تعریف کردن، ارزش گذاردن یا سبک ساختن]درمیدان فرهنگ[است.سرمایه اجتماعی نیز شامل همه منابع واقعی و بالقوه است که می‌تواند در اثر عضویت در شبکه اجتماعی کنشگران یا سازمان ها به دست آید. سرمایه ها قابل تبدیل به یکدیگر هستند. ‌به این ترتیب که سرمایه اقتصادی می‌تواند سریعا”به سرمایه اجتماعی وفرهنگی تبدیل شود. سرمایه اجتماعی نیز می‌تواند به سرمایه اقتصادی تبدیل شود، اما قدرت تبدیل آن به سرمایه فرهنگی کمتر از قدرت تبدیل شدن سرمایه فرهنگی به سرمایه اجتماعی است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1401-09-27] [ 06:17:00 ب.ظ ]




لاپلانتین[۳۵] (۲۰۰۰) در پژوهشی دریافت که وجود شیوه ­های فرزندپروری سالم روانی و فرهنگی فرزندان در گرو یک نکته اساسی است؛ یعنی خانوده­هایی که فرزندان آنان در سلامت روان کامل به سر می­برند، یک نکته مشترک در شیوه ­های تربیتی خود اعمال ‌می‌کنند و آن عبارت است از «حضور والدین در جمع خانواده و داشتن رابطه آموزشی و نیز وجود ارتباط کلامی مؤثر با فرزندان» (لاپلانتین، ۲۰۰۰).

رابطه­ والدین اعم از آموزشی یا غیر آموزشی با فرزندان، رابطه یکسان و بر طبق یک الگو و یک مدل خاص نیست. ‌بر اساس تحقیقی در فرانسه، این مدل در ارتباط با طبقه اجتماعی خانواده می­باشند (ژیفو، لوواسور[۳۶]، ۱۹۹۵).

بدون تردید ‌می‌توان گفت یک مدل فرزندپروری در همه خانواده ­ها وجود ندارد، بلکه به تعداد خانوده­ها روش­های فرزندپروری وجود دارد (کاستلان[۳۷]، ۱۹۹۸).

۲-۱-۲ تاریخچه فرزندپروری

بین کشورها و گروه ­های مختلف اجتماعی به تفاوت­های چشمگیری در زمینه شیوه ­های فرزندپروری برمی­خوریم. در آمریکا حتی در میان خانواده­های طبقه متوسط هر از چندگاهی نوساناتی در نگرش افراد نسبت به مسائلی نظیر آموزش آداب توالت رفتن، برنامه زمانی، تغذیه طفل، تغذیه با شیر مادر مقابل استفاده از شیشه پستانک و سهل­گیری در مقابل سخت­گیری دیده می­ شود. در سه دهه اول قرن حاضر میلادی، روش­های فرزند­پروری تا حدود زیادی خشن و خشک بوده ­اند. در آن زمان به والدین توصیه می­شد با بغل کردن کودک به هنگام گریه کردن او را لوس نکند، طبق برنامه ثابتی به او غذا بدهند، (اعم از اینکه گرسنه باشند یا نباشند) و آداب توالت رفتن را در همان سال اول زندگی به او آموزش دهند. این روش کاملأ خشک تا حدود زیادی زیر نفوذ مکتب رفتارگرایی بود.

این دیدگاه عینی، کنترل شده و غیر عاطفی در زمینه فرزندپروری به شکل مضحک و اغراق آمیزی در نقل قول زیر از جان واتسون[۳۸] بیان­گذار مکتب رفتار­گرایی به خوبی نمایان است: «برای تربیت کودک، شیوه معقولی وجود دارد، با بچه طوری رفتار کنید که گویی بزرگسال کم سن و سال است. با نهایت دقت به اول لباس بپوشانید و حمامش کنید. با او با شیوه عینی و با استواری ملاطفت­آمیزی رفتار کنید. هرگز او را در آغوش نگیرد و روی زانوی خود ننشانید. اگر ناچار شدید، فقط در موقع شب خوش گفتن، یک بار پیشانی او را ببوسید.» (واتسون، ۱۹۲۸، به نقل از اتکینسون و دیگران[۳۹]، ۱۹۸۳؛ ترجمه براهنی و دیگران، ۱۳۷۳).

در دهه ۱۹۴۰ میلادی روند شیوه ­های فرزند­پروری در جهت سهل­گیری و انعطاف پذیری بیشتری دگرگون شد. در این دهه نظریه­ های فرزندپروری زیر نفوذ مکتب روانکاوی قرار گرفت. مکتبی که در آن بر امینت عاطفی کودک و زیان­های ناشی از کنترل شدید تکانه­های طبیعی او تأکید می­شد. تحت راهنمایی­های دکتر بنیامین اسپاک[۴۰] به والدین توصیه شد که از شّم طبیعی خود پیروی کنند و از برنامه ­های انعطاف پذیری که هم با نیازهای خود آنان و هم با نیاز­های کودک سازگاری دارد، استفاده کنند. به نظر می­رسد در حال حاضر شاهد نوسانی در جهت عکس هستیم. چنین می­ نماید که امروزه والدین احساس ‌می‌کنند که سهل­گیری، پاسخ مشکل آن­ها نیست و قواعد خشک و مستبدانه گذشته هم کارایی خود را از دست داده است (اتکینسون و دیگران، ۱۹۸۳؛ ترجمه براهنی و دیگران، ۱۳۷۳).

در روش جدید فرزندپروری توصیه می­ شود که کودک هم در رفتار و هم در احساست خویش به کمک بزرگسالان نیازمند است. والدین باید به کودک فرصت دهند تا درباره احساسات و نگرش­های منفی خود، بدون ترس و واهمه صحبت کنند. باید رفتار­های نا­مطلوب کودک را مورد سرزنش قرار دهند، نه خود کودک را. ‌بنابرین‏ احساس احترام به فرزند در شیوه ­های اعمال انضباط باید محفوظ بماند. محدودیت­ها نباید به طور مطلق بیان شوند و والدین باید از طرح محدودیت­های دوگانه و نا مشخص خود­داری کنند و محدودیت­ها را با هدف­های تربیتی و سالم­سازی شخصیت کودک اعمال نمایند (اتکینسون و دیگران، ۱۹۸۳، ترجمه براهنی و دیگران، ۱۳۷۳).

۲-۱-۳ الگو­های مربوط به شیوه ­های فرزندپروری

در این بخش به سه مدل از شیوه ­های فرزندپروری که به صورت جداگانه توسط زیگلمن[۴۱]، سیرز[۴۲] و بامریند ارائه شده، می­پردازیم. در این الگو­ها شیوه ­های مختلف فرزندپروری جداگانه مورد بحث قرار گرفته است.

۲-۱-۳-۱ الگوی زیگلمن

زیگلمن (۱۹۹۹) روش­های ارتباطی والدین و فرزندان را به چهار قسمت کلی تقسیم ‌کرده‌است.

    1. والدین مقتدر

    1. والدین سهل­گیر

    1. والدین مستبدانه

  1. والدین مسامحه­گر

والدین مقتدر، به فرزندان خود استقلال و آزادی فکری می­ دهند، و آن­ها را تشویق ‌می‌کنند و نوعی محدودیت و کنترل را بر آن­ها اعمال می­دارند. در خانواده­هایی با والدین مقتدر، اظهار نظر­ها و ارتباط اخلاقی وسیع در تعامل کودک و والدین وجود دارد و گرمی و صمیمیت نسبت به کودک در سطح بالا است. کودکان دارای چنین والدینی متکی به نفس هستند، با همسالان روابط دوستانه دارند، با فشار روانی به خوبی مقابله ‌می‌کنند، شاد و پر انرژی هستند (ماسن و دیگران، ۱۹۷۳؛ به نقل از محرابی، ۱۳۸۴).

والدین سهل­گیر، نسبت به آموزش رفتار­های اجتماعی سهل­انگار هستند، نظم و ترتیب و قانون کمی در این خانواده ­ها حاکم است و پایبندی اعضا به قوانین و آداب اجتماعی بسیار کم است. تزلزل در چنین خانواده­ایی به چشم می­خورد و این تزلزل باعث بی بندوباری کودکان شده و موجب می­ شود که آنان احساس مسئولیت نکنند. از ویژگی­های فرزندان رشدیافته در چنین خانواده­هایی، مقاومت ولجبازی در مقابل بزرگسالان است. دارای اتکّا به نفس پایینی هستند، زود خشمگین و زود خوشحال می­شوند، تکانشی و پرخاشگر هستند، و در مقابله با فشار­های روانی دچار مشکل می­شوند.

والدین مستبدانه، خود را به صورت انعطاف­پذیری تحمیل ‌می‌کنند. از نظر تربیتی، خشن و تنبیه­گر بوده و با رفتار بد مقابله ‌می‌کنند و کودک بد رفتار را تنبیه می­نمایند. ابراز محبت و صمیمیت آن­ها نسبت به کودکان در سطح پایینی است، عقاید فرزندان را جویا نمی­شوند. فرزندان دارای چنین والدینی، ثبات فکری و روحی ندارند و خویشتن را بدبخت می­پنارند، آن­ها زود ناراحت می­شوند و در برابر فشار­های روانی آسیب پذبر­اند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:17:00 ب.ظ ]




چنین فرض شده که انحراف شناختی/توجه در انسداد ادراک درد یا تهوع در کودکان از طریق تمرکز دهی مجدد توجه کودک نقش دارد. یک تکلیف منحرف کننده متعارف بازی های کامپیوتری هستند که برای کاهش تهوع بهنگام شیمی درمانی به کار گرفته می‌شوند (رد[۱۳] و همکاران، ۱۹۸۷). میزان تهوع کودکان حداقل ۵۰% در هنگام بازی های کامپیوتری نسبت به زمانی که به شکلی منفعل نشسته و به تزریقات درون وریدی تمرکز دارند کاهش می‌یابد. رویه ها با جهت گیری شناختی/توجه به دنبال شرکت دادن توجه کودک در تکلیفی لذت بخش یا چالش برانگیز هستند تا توجه وی را از رویه استرس زا منحرف سازند.

روش دیگر انحراف شناختی یا توجه، داستان گویی یا خیال پردازی‌ای است که کودک در آن مداخله داشته باشد. مداخله به شکل داستان گویی شبیه هپنوتیزم است و بر توانایی کودک برای درگیری در خیال پردازی بستگی دارد. هدف از درگیر کردن کودک در فعالیتی است که توجه وی را منحرف کرده و/یا رفتار پریشان کننده واقعی را به طور فیزیکی منحرف سازد. مانی و همکاران (۱۹۹۰) دریافتند که دادن سوت مخصوص جشن ها (اسباب بازی کاغذی سوت مانند به شکل خرطوم فیل که به هنگام دمیدن در آن صدا تولید می شود) به سادگی پریشانی هم کودک و هم والدین را کاهش می‌دهد. استفاده از این اسباب بازی به طور همزمان هم گریه و مقاومت را کاهش می‌دهد و هم افزایش آرامش سازی را از طریق منظم کردن تنفس به همراه دارد.

تکنیک مربوط دیگر هپنوتیزم است. مناقشه های نظری ‌در مورد اینکه چه چیز هپنوتیزم را شکل می‌دهد وجود دارد و مداخلات به کار گیرنده هپنوتیزم در راهبردهای درمانی بسیار متنوع هستند (الیس و سپانس[۱۴]، ۱۹۹۴). هپنوتیزم در این چارچوب به عنوان فرایندی نسبتا ساده تعریف می شود که در آن بیماران یاد می گیرند توجه خود را بر روی افکار یا تصاویری متمرکز کنند که نامرتبط به منبع رنج و پریشانی است. در کار با کودکان، درگیری خیالی اغلب از طریق داستان گویی و آرامش سازی صورت می‌گیرد. هپنوتیزم و انحراف توجه بر پایه تعدادی مهارت مشابه قرار دارند. برای مثال، هپنوتیزم شامل توانایی برای مجذوب شدن در حد بالا است. هپنوتیزم بویژه برای کودکانی مؤثر است که نسبت به بزرگسالان دریافت کننده بهتری برای تلقین بوده و بسیار تلقین پذیر هستند (هیلگارد و لی‌بارن[۱۵]، ۱۹۸۴). هپنوتیزم (ترکیبی از تجسم و آرامش سازی) یا تجسم به تنهایی اغلب برای منحرف کردن توجه کودک بهنگام دریافت رویه های تشخیصی یا شیمی درمانی به کار می رود.

در شرایط اضطراب مفرط فوبیک مانند، مداخله حساسیت زدایی منظم اغلب مورد نیاز است. هدف از حساسیت زدایی منظم آشنا کردن تدریجی فرد با محرک ترس آور (‌در مورد درمان سرطان، رویه ها و ابزارهای تشخیص و درمان هستند) در بافتی با سطوح پایین اضطراب است، بر اساس نظریه رفتاری، ترس به تدریج از طریق مواجهه مکرر با محرک های ترس آور کاهش می‌یابد. یکی از روش های حساسیت زدایی برای کودکان تجسم هیجانی است. مشابه با انحراف و هپنوتیزم، تجسم هیجانی در گشودگی کودک به خیال پردازی مؤثر است. بعد از ایجاد رابطه درمانی با کودک، درمانگر مجموعه ای از داستان ها را که دربرگیرنده کودک و قهرمان اوست معین می‌کند. این رویه مشابه با رویه های حساسیت زدایی منظم است که برای درمان فوبی ها در بزرگسالان به کار گرفته می‌شوند. منطق این کار چنین است که برون کشی تجسم های هیجانی قدرتمند و بازداری کننده اضطراب در بافت محرک ترسناک، واکنش های اضطراب آمیز را به آن محرک ها کاهش خواهد داد. از طریق گوش سپاری به داستانی که شامل قهرمان های محبوب کودک در حال تقابل با محرک های ترس آور و پریشان کننده است، کودک با این محرک ها با احساس های مثبت عزت نفس و غرور رابطه برقرار می‌کند. تجسم هیجانی به طور کارآمدی برای کاهش پریشانی وابسته به سرطان در کودکان به کار می رود (جی و همکاران، ۱۹۸۷).

تمرینات رفتاری رویه دیگری است که غالبا به کار گرفته می‌شوند و شامل درگیر کردن کودک در اجرای نمادین تمامی فازهای رویه تشخیص یا درمان در حین جلسات آموزش است. این کار به کودک در کاهش ترس های ناشناخته کمک می‌کند. در حین این جلسات کودک هر نقشی را بازی می‌کند: پزشک، پرستار و بیمار. کودک هر جنبه از درمان را توسط یک عروسک به همراه انجام تکالیف و اعمال درمانی اجرا می‌کند؛ برای مثال، اسپیراسیون مغز استخوان به عروسک و بعد به درمانگر. وقتی رویه های تشخیصی و درمانی اجرا می‌شوند، کودک دستورالعمل های مناسب را تمرین می‌کند، نظیر تمرینات تنفسی یا تجسم هیجانی. معمولا یک مؤلفه‌ مداخله ای تنفس عمیق و/یا آرامسازی پیش رونده عضلات است. این فنون برای کمک به کاهش اضطراب در کودک، کاهش برانگیختگی روان شناختی و افزایش آرامش سازی به کار می رود.

الگوبرداری از فیلم نیز برای مدیریت پریشانی بهنگام درمان سرطان کودک به کار می رود. بر خلاف تمرینات رفتاری، در الگوبرداری کودک رویه ها را تمرین نمی کند، بلکه به جای آن فیلمی را از کودک دیگری که تحت این رویه ها قرار گرفته تماشا می‌کند. برای مثال، به کودک فیلمی از کودکی همسن خودش در حین رویه اسپیراسیون مغز استخوان نمایش داده می شود که در آن کودک افکار و احساست خود را بهنگام استفاده از فنون مختلف رفتاری به قصد مقابله با رویه مذکور بیان می‌کند. الگوبرداری از فیلم برای کمک به مقابله در والدین بیمار نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد. برای مثال یک مداخله گزارش شده برای والدین این بوده است که ویدیویی را تماشا کنند که مادری را به تصویر می کشد که در حین مشاهده اسپیراسیون مغز استخوان و پانکچر کمری با موفقیت با آن مقابله می‌کند (جی و الیوت[۱۶]، ۱۹۹۰).

فنون رفتاری فوق الذکر اغلب به شکل ترکیبی استفاده می‌شوند تا آنچه را که مشهور به مداخله رفتاری چندوجهی است خلق کنند. مداخلات چند وجهی رویه های معینی نظیر هپنوتیزم، انحراف توجه و تقویت مثبت را با هدف کاهش پریشانی در کودک با توجه به کودکی که از آن ها بهره می‌گیرد با شکل های گوناگونی ادغام می‌کنند. برای مثال، کودکان کم سالی که تحت اسپیراسیون مغز استخوان قرار می گیرند بهره بیشتری از هپنوتیزم و انحراف توجه نسبت به کودکان بزرگتر می‌برند. بسته های مداخله ای چندوجهی می‌توانند همراه با روش های شناختی (یعنی، یاری به کودک برای فهم موقعیت به گونه ای کمتر ناکام کننده) به کار برده شوند. فنون درمان شناختی، نظیر ایجاد جملات مثبت ‌در مورد خویش، بر اساس این منطق هستند که به کمک آن ها افراد می‌توانند با تغییر گفتگوهای درونی که با خویش دارند پاسخ های هیجانی خود را تغییر دهند.

اگرچه در اکثر مداخلات رفتاری، درمانگر یک پرستار، مدد کار اجتماعی یا روان شناس کودک است، والدین نیز معمولا نقش فعالی را در مداخله رفتاری بر عهده می گیرند. درگیر شدن والدین مزایای چندی دارد. اولا، آن ها می خواهند توانایی انجام کاری برای کاهش پریشانی کودک خویش را داشته باشند. ثانیاً، از طریق فعال بودن آن ها اضطراب را از خویش دور می‌کنند. در آخر اینکه، والدین پریشانی کمتری را بهنگامیکه به شکلی فعال در درمان کودک خویش نقش دارند گزارش می‌دهند.

۲-۳-۱٫ عوامل مؤثر در واکنش های کودکان

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:17:00 ب.ظ ]




    1. بر پایه این اعلامیه، گذشته از این که مرتکب عمل، شناسایی، دستگیر، تعقیب یا محکوم شده باشد یا نه، و گذشته از پیوند خانوادگی میان مرتکب و بزه دیده، می توان شخص را بزه دیده دانست. همچنین واژه بزه دیده حسب مورد، خانواده درجه یک و دیگر بستگان بزه دیده مستقیم و اشخاصی را که در جریان کمک به بزه دیدگان مصیبت دیده یا کمک به پیشگیری از بزه دیدگی، آسیب دیده اند؛ در برمی گیرد.

    1. مقررات مندرج در این اعلامیه باید بدون هیچ تبعیضی همچون نژاد، رنگ، جنس، سن، زبان، مذهب، ملیت، باور سیاسی یا باور دیگر، آداب و رسوم فرهنگی، دارایی، موقعیت تبار یا خانواده، خاستگاه قومی یا اجتماعی درباره همه اشخاص به کار رود.

    1. رفتار با بزه دیدگان باید با همدردی و احترام به شأن آن ها همراه باشد.آن ها در برابر آسیبی که به آن دچار شده اند، سزاوار دسترسی به سازو کارهای عدالت و جبران خسارت فوری اند،آن گونه که در قوانین داخلی پیش‌بینی شده است

    1. وقتی توانمند ساختن بزه دیدگان در دست یابی به جبران خسارت از راه شیوه های رسمی یا غیر رسمی کارآمد، منصفانه، ارزان و دست یافتنی ضروری است، باید ساز و کارهای قضائی و اجرایی ایجاد یا تقویت شود……

    1. برای آسان کردن سازش و جبران خسارت بزه دیدگان باید از ساز ‌و کارهای غیر رسمی حل اختلاف مانند میانجیگری، داوری و…به مناسبت بهره برداری کرد…

    1. بزه دیدگان باید در چارچوب ابزارهای حکومتی، داوطلبانه، اجتماع مدار و بومی کمک مادی پزشکی و روان شناسانه و اجتماعی لازم دریافت کنند.

    1. بزه دیدگان باید از در دسترس بودن خدمات بهداشتی و اجتماعی و دیگر کمک های مربوط آگاه شوند و دسترسی فوری و آسان ‌به این خدمات برایشان فراهم شود.

    1. افسران پلیس، دست اندر کاران دادگستری، مأموران خدمات بهداشتی و اجتماعی و دیگر کارکنان مربوط، برای حساس شدن و توجه به نیازهای بزه دیدگان باید آموزش ببینند و رهنمودهایی برای تضمین کمک رسانی مناسب و فوری دریافت کنند.

  1. در خدمات رسانی به بزه دیدگان باید به کسانی که به دلیل ماهیت آسیب وارد شده یا عواملی مانند آنچه در ماده ۳ آمده، نیازهای ویژه ای دارند، بیشتر توجه شود.[۱۷]

ب-اصول و قواعد بین‌المللی ناظر بر عملکرد پلیس

سازمان ملل متحد ‌در مورد استاندارد های رفتاری مبتنی بر حقوق بشر برای نیروهای مسلح در اسناد و اعلامیه های خود [۱۸]مقررات و اصولی را مقرر ‌کرده‌است. برخی از این مقررات که در حمایت از بزه دیده می‌باشد عبارتند از:

    1. قوانین بین‌المللی حقوق بشر برای همه حکومتهاو نهادهای وابسته به ‌آنها از جمله نهادهای انتظامی از جمله پلیس الزام آور است.

    1. مأموران نهاد های انتظامی از جمله پلیس، باید استانداردهای بین‌المللی حقوق بشر را بشناسند و به کار برند.

    1. نهادهای انتظامی باید در همه حال قانون را رعایت و از آن پیروی کنند.

    1. نهادهای انتظامی باید در همه حال وظایف محول شده را بر اساس قانون، برای خدمت رسانی به جامعه با حمایت از افراد در برابر رفتار های غیر قانونی و با نهایت مسئولیت پذیری و حرفه ای گری انجام دهند.

    1. نهادهای انتظامی نباید آلوده به هیچ نوع از فسادی شوند.آن ها باید با جدیت در برابر این فسادها بایستند و با آن مقابله کنند.

    1. نهادهای انتظامی باید ضمن التزام به شرافت انسانی، آن را پاسداری کنند و از حقوق انسانی همه افراد دفاع نمایند.

    1. نهادهای انتظامی باید نقض اصولی را که جهت ارتقای حقوق بشر تنظیم شده اند؛ همچنین تخلف از قوانین را گزارش دهند.

    1. نیروهای پلیس باید برای حفظ امنیت عمومی و حقوق همه افراد آماده و مجهز باشند.

    1. اعتبار و آبروی همه افراد باید از تعرضات غیر قانونی در امان باشد.

    1. شکنجه و سایر رفتارهای غیر انسانی و تحقیرآمیز مطلقاً ممنوع است.

    1. زندگی خصوصی کودکان باید محترم شمرده شود و پرونده های آن ها را در جای امن نگهداری نمود.

    1. هیچکس را نمی توان خودسرانه دستگیر و یا بازداشت کرد.

    1. با قربانیان و شهود باید با شفقت رفتار نمود.

    1. حریم خصوصی و امنیت قربانیان باید حفظ شود.

    1. تأخیرهای بی مورد در پیگیری مسائل قربانیان باید از بین برود.

    1. نهادهای انتظامی باید در برابر کل جامعه، پاسخگو باشند.

    1. خشونت علیه زنان حتی زمانی که درون خانواده اتفاق می افتد، یک جرم کیفری محسوب می شود و باید با آن مانند سایر جرایم برخورد کرد.

    1. همه داوطلبان استخدام در سازمان پلیس باید دارای شخصیت روحی و جسمی مناسب باشند.

    1. عملیات تجسس و تحقیق، باید فقط از طریق قانون و با دلایل موجه انجام شود.

    1. مأمورینی که از انجام دستورات خودسرانه مافوق خود سرباز می‌زنند، باید مشمول معافیت شوند.

    1. صحنه جرم باید به دقت بررسی شود و مدارک جرم با حساسیت جمع‌ آوری و نگهداری شود.

  1. تحقیقات باید به سرعت، به شیوه ای شایسته، عمیق و بی طرفانه صورت گیرد.

مبحث دوم: آسیب های ناشی از جرم

به طور کلی هر جرمی که رخ می‌دهد علاوه بر متحمل شدن آسیب های روحی و روانی بزه دیده آسیب های مهلکی بر اجتماع و اقتصاد می‌گذارد؛ لذا باید بیمار گونه راهکاری روبه روی مقابله با این پدیده به کار برد که مهمترین آن ها نقش پلیس در کاهش آسیب های ناشی از جرم است.

گفتار اول: مفهوم و آسیب های ناشی از جرم

این گفتار در بند اول به تعریف آسیب های ناشی از جرم و در بند دوم به اقسام آسیب های ناشی از جرم پرداخته شده است.

بند اول: تعریف آسیب های ناشی از جرم

منظور از آسیب های ناشی از جرم هر نوع ضرر و زیان و خسارت و صدمه به جان، مال، ناموس، آبرو و روح آدمی که در اثر جرم، بزه دیده متحمل می شود.

ضرر و زیان عنوان خاص قانونی است ولی تعریف نشده است و در آیین دادرسی کیفری به تقسیم ضرر پرداخته شده است. ضررجزایی ضرر ناشی از جرم است که مثال های آن در ذیل عنوان شده است:

    • ضرر بدنی: آسیب های ناشی از ضرب و جرح در بدن مثل شکستگی

    • ضرر حیثیتی: مثل اهانت

    • ضرر شرفی: مثل زنا

  • ضرر مالی: مثل مسروقه شدن اموال شخص

بند دوم: اقسام آسیب های ناشی از جرم

الف.آسیب مادی

تعریف آسیب مادی در ترمینولوژی حقوق اینطور آمده است: ضرر مادی، ضرر مالی و بدنی است که در مقابل ضرر معنوی قرار می‌گیرد. ضرر مادی به صورت ضرر موجود، ضرر آینده و ضرر محتمل الوقوع دیده می شود. در ذیل تعریف دو نوع ضرر مادی، یعنی ضرر جسمانی و مالی خواهد آمد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:17:00 ب.ظ ]




کلیات تحقیق

۱-۱- مقدمه

سرمایه اجتماعی جامعه شامل رسوم، روابط، نگرش ها و ارزش هاست که بر تعاملات بین مردم حاکم است و به توسعه اقتصادی و اجتماعی منجر می شود. با وجود این، سرمایه اجتماعی تنها مجموعه ای از نهادها نیست که زیر بنای جامعه را تشکیل دهد، بلکه برچسبی است که کل جامعه را با هم نگه می‌دارد. سرمایه اجتماعی شامی ارزش ها و رسوم مشترک برای هدایت اجتماعی است که در روابط خصوصی افراد، اعتماد و یک عقل جمعی مسئولیت مدنی ظاهر می شود، و جامعه را به چیزی بیشتر از مجموعه افراد تبدیل می‌کند(بانک جهانی به نقل از نصیری، ۱۳۸۷: ۱۱).

بررسی کارآفرینی در چارچوب ساختار های احاطه شده اجتماعی، راه را برای یک چشم انداز وسیع ‌در مورد کارآفرینی هموار می‌کند، به طوری که توجه را به سمت نکات مبهم و باریک که به آن، دقت نشده است جلب می‌کند؛ یعنی جنبه اجتماعی پدیده اقتصادی- اجتماعی، مانند کارآفرینی درون سازمانی.

بیش تر تحقیقات صورت گرفته روی کارآفرینی، از نوع تعیین ویژگی های شخصیتی کارآفرینان، از نوع ساختاری و موقعیت محیطی بوده است که به دلیل عدم توجه به شبکه روابط اجتماعی(سرمایه اجتماعی) یعنی عوامل غیر اقتصادی، مورد انتقاد قرار گرفته است(یولیهو ،۲۰۰۴).

امروزه کارآفرینی از دید دانشمندان علوم اجتماعی، فرآیندی است که در شبکه متغیری از روابط اجتماعی واقع شده است و این روابط اجتماعی می‌توانند رابطه کارآفرینی را با منابع و فرصت ها، محدود یا تسهیل نماید(احمدپور، ۱۳۷۸: ۵۷). منظور از شبکه ، مجموعه ای از افراد است که از طریق روابط خاصی با یکدیگر در ارتباط هستند.این تحقیق به دنبال بررسی ابعاد سرمایه اجتماعی و کارآفرینی سازمانی و رابطه آن دو است. ‌به این منظور برای بررسی شبکه روابط اجتماعی از مفهوم سرمایه اجتماعی استفاده می -شود. این سرمایه از مفاهیم نوینی است که نقشی بسیار مهم تر از سرمایه فیزیکی و انسانی در سازمان ها و جوامع ایفا می‌کند و امروزه در جامعه شناسی و اقتصاد و به تازگی در مدیریت و سازمان به صورت گسترده ای مورد استفاده قرار گرفته است. این مفهوم به پیوندها، ارتباط های میان اعضای یک شبکه به عنوان منبع با ارزش اشاره دارد، که با خلق هنجارها و اعتماد متقابل موجب تحقق اهداف اعضا می شود.

۱-۲- بیان مسئله

در دهه اخیر گسترش کاربرد مفهوم “سرمایه اجتماعی[۱]” درفنون علمی و پژوهشی و اسناد مربوط به سیاستگزاری های اجتماعی،اقتصادی و فرهنگی در کشورهای مختلف جهان با روند فزاینده ادامه دارد. امروزه سرمایه اجتماعی را یکی از اجزای ثروت ملت ها و توسعه پایدار را یکی از ابزارهای ظرفیت سازی در سازمان‌ها،تدبیری برای پیشگیری و کاهش آسیب های اجتماعی و عاملی برای موفقیت برنامه های رفاه اجتماعی و ارتقای سلامت فردی و اجتماعی می دانند.

به نظر رابرت پاتنام:سرمایه اجتماعی روابط بین افراد،شبکه های اجتماعی و هنجارهای اجتماعی و هنجارهای متقابل و اعتماد اجتماعی است که از این طریق حاصل می شود (صالحی هیکویی،۱۳۸۴).

تاثیر سرمایه اجتماعی در توسعه دانش سازمانی و یادگیری سازمانی،سازمان ها را به سازمان دانش محور تبدیل و آن ها را در جهت رسیدن به سازمان یادگیرنده شدن نزدیک می‌کند(امین بیدختی،نظری،۱۳۸۸ :۵۷).

در عصر حاضر برای توسعه بیش تر از آنچه به سرمایه های اقتصادی،فیزیکی و انسانی نیازمند باشیم،به “سرمایه اجتماعی” نیازمندیم،زیرا بدون این سرمایه استفاده از سایر سرمایه ها ممکن نمی باشد.مفهوم سرمایه اجتماعی به پیوند ارتباطات میان اعضای یک شبکه به عنوان منبعی با ارزش اشاره دارد که با خلق هنجارها و اعتماد متقابل موجب تحقق اهداف می شود. به عبارت دیگر،سرمایه اجتماعی در پرتو ارتباطات متقابل باعث نزدیکی انسان ها به یکدیگر شده و همکاری را تسهیل می کند(صالحی امیر و کاوسی،۱۳۸۷).

مفهوم سرمایه اجتماعی در واقع پل ارتباطی جدیدی بین اقتصاد،جامعه شناسی و علوم سیاسی خواهد بود تا با نگرش جدیدتر به بررسی ارزش های اجتماعی،مخصوصا ارزش ارتباطات مردمی برای دستیابی به اهداف مشترک بپردازد.افراد جامعه ای که قادر باشند در فضایی اعتمادی از شبکه های اجتماعی و اطلاعاتی به طور گسترده برای تشخیص و استفاده از فرصت های تجاری، سیاسی ،تامین مالی،تامین شغل و چیدمان بهتر تخصیص منابع سود جویند،سرمایه اجتماعی بیش تری دارند.به طور کلی سرمایه اجتماعی ،به عنوان یک مفهوم،بار معنایی مثبتی به خود گرفته است،به طوری که سرمایه اجتماعی عاملی به منظور افزایش کارایی و بهره وری اموری چون تحصیلات،مهارت ها،چیدمان های تولیدی و اجتماعی به نظر می‌آید که با تمرکز بر ساختار های اجتمعی چون ساختار خانواده ها،دوستی ها،هماسایگی ها،سازمان های غیر دولتی و هنجارهای عمومی،افزایش التزام شهروندی به منظور انسجام بیش تری بین افراد و ساختارهای اجتماعی را نوید می‌دهد(جان فیلد/ترجمه،متقی،۱۳۸۵).

فرایند تغییر و تحول مستمر و پرشتاب در آغاز هزاره سوم میلادی،از عمده ترین جریان های حاکم بر حیات بشری و از مهمترین مشخصات بارز آن به شمار می رود و فرایند کارآفرینی و خلاقیت که اساس و بسترساز تغییر و تحول و دگرگونی است در این خصوص نقش بسیار بنیادین و تعیین کننده ای ایفا می‌کند(سعیدی کیا،۱۳۸۶).

نگاهی به کارآفرینی در چارچوب ساختارهای احاطه شده اجتماعی راه را برای یک چشم انداز وسیع ‌در مورد کارآفرینی هموار می‌سازد،به طوری که توجه را به سمت نکات مبهم و کم تر پرداخته شده،یعنی جنبه اجتماعی پدیده اقتصادی-اجتماعی،همچون ‌کارآفرینی سازمانی جلب می‌کند.اخیراً سرمایه اجتماعی باعث ایجاد تئوری هایی شده است که پایه ای برای سایر مطالعات مدیریت می‌باشد.این سرمایه از مفاهیم نوینی است که نقشی بسیار مهم تر از سرمایه فیزیکی و انسانی در سازمان ها و جوامع ایفا می‌کند و امروزه در جامعه شناسی و اقتصاد و بتازگی در مدیریت و سازمان به صورت گسترده ای مورد استفاده قرار گرفته که به پیوندها و ارتباطات میان اعضای یک شبکه به عنوان منابع با ارزش اشاره دارد و با خلق هنجارها و اعتماد متقابل موجب تحقق اهداف اعضا می شود.درغیاب سرمایه اجتماعی،سایر سرمایه ها اثربخشی خود را از دست داده و پیمودن راه های توسعه و تکامل فرهنگی و اقتصادی ،ناهموار و دشوار می‌گردد(بیکر،۱۳۸۲ :۲۰).

امروزه کارآفرینی از دید دانشمندان علوم اجتماعی فرآیندی است که در شبکه متغیری از روابط اجتماعی واقع شده است و این روابط اجتماعی می‌تواند رابطه کارآفرینی را با منابع و فرصت ها،محدود یا تسهیل نماید(احمدپور،۱۳۷۸ :۱۳۴ ).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:17:00 ب.ظ ]