منظور از فضای عاطفی و روانی خانواده مجموعه ای از ارتباطات و تبادلات روحی و روانی است که بین افراد خانواده وجود دارد و شکل خاصی از روابط را فیمابین افراد به وجود آورده است. الگوی رشد شخصیت فرزندان ابتدا در چهارچوبی از ارتباطات با والدینش شکل می‌گیرد و شخصیت وی به یک ثبات و قوامی می‌رسد واین شخصیت, کودک را در سایر دوره های زندگیتحت تأثیر قرار می‌دهد. اما فضای عاطفی و روانی خانواده بدین طریق بر مشارکت و مسئولیت پذیری فرزندان تأثیر می‌گذارد که والدینی که فرزندان خود را طرد, تنبیه و تحقیر می‌کنند, باعث می شود کودکان آنان دارای تصور ضعیفی از خود شوند.

.در خصوص کارکرد جرم شناختی آن ذکر این پژوهش خالی از فایده نیست.

در شیکاگو مطالعه‏ای روی دختران بزهکار به عمل آمد و ‌به این نتیجه‏ رسیدند که ۸/۶۶ درصد دختران بزهکار و ۸/۴۴ درصد دخترانیکه در سنین تحصیلی‏ دبستانی بودند متعلق به خانواده‏های از هم پاشیده بودند یعنی نسبت مذبور بیش از ۴۹/۱ در برابر ۱ بوده است و این نسبت نشان می‌دهد که از هم پاشیدگی کانون خانواده در روی‏ دختران نسبت به پسران به مراتب انعکاس شدیدتری دارد و این نکته مؤید مطلبی است‏ که در همین مقاله بدان اشاره رفت.

پیش از آنکه نتیجهء تحقیقات دانشمندان فرانسوی را در این زمینه یادآور شویم‏ لازم می‌داند که تأثیر از هم پاشیدگی کانون خانواده را در بزهکاری سیاه‏پوستان که به وسیله‏ محققان ‌آمریکایی بررسی شده است مطرح سازیم. نتایج بررسی آماری پژوهندگان ‌آمریکایی‏ نشان می‌دهد از هم پاشیدگی خانواده در سیاه‏پوستان بیش از سفیدپوستان تأثیر سوء دارد و اعلام چنین نکته‏ای آنهم از ناحیهء محققان آمریکائی،گفتگوی زیاد طولانی را پیش‏ میآورد.اجمال کلام آن که نمیتوان گفت که تعلق به یک نژاد خاص مؤثر در ارتکاب جرائم‏ معینی است زیرا از یک سو به جز آمار امریکائیان.آمار محققان کشورهای دیگر چنین‏ نتیجه‏ای را اعلام ‌نمی‌دارد و از سوی دیگر محققان با آزمون هایی که به عمل آورده‏اند اختلافهای‏ نژادها را اختلاف ساده بدنی یافته‏اند و رنگ پوست را موجب تأثیر قابل ملاحظه در ذهن‏ نیافته‏اند و اختلافهای ذهنی نژادهای مختلف را قابل قبول ندانسته‏اند اگر گاهی اختلافی‏ مشاهده گردید آن را امری عارضی شناخته‏اند نه ذاتی.مثلا کمی هوش در برخی از دسته‏های‏ نژادی بیشتر معلول یک محیط ناقص و نامتناسب است نه نقصان استعداد و قوای ذهنی‏ ذاتی.‌به این ترتیب بین نژاد و شایستگی فردی و هوش و ذکاوت چندان ارتباطی وجود ندارد.نژاد عامل مقوم شخصیت فرد یا زندگی گروهی نیست و نژادگرائی بنیاد علمی ندارد صرفازاده تعصب‏های ناروا است.در نیل بشر به تکامل فرهنگی و ترقیات بزرگ علمی و هنری‏ عوامل زیادی مؤثر است که اختلاف نژادی به هیچ روی در آن نقشی ندارد معهذا مسأله‏ تأثیر نژاد در ارتکاب جرم،همان گونه که بدان اشاره رفت،بیشتر در امریکای شمالی در مقایسه نژادهای سفید و سیاه و مطالعه در مهاجرانیکه از نژادهای مختلف در آن سرزمین‏ زندگی می‌کنند مورد تحقیق واقع شده است و ‌به این نتیجه رسیده‏اند نه نسبت جرائم‏ سیاه‏پوستان در امریکای شمالی بر سفیدپوستان غلبه داردا و به‏طور کلی جرائم سیاه‏پوستان‏ ۳ الی ۴ برابر جرائم سفیدپوستان است سیاه‏پوستان ‌در مورد قتل و ضرب و جرح ۶ الی ۷ برابر،‌در مورد راهزنی ۴ برابر،‌در مورد سرقت با شکستن حرز ۳ برابر،‌در مورد اخفاه ۴ برابر، ‌در مورد ازاله بکارت ۲ برابر و ‌در مورد جعل اسناد و ضرب سکه قلب،۱۱برابر سفیدپوستان‏ مرتکب جرم می‌شوند.

در همه جوامع خانواده دو نقش مهم و اساسی را برعهده دارد: نخست تولیدمثل ؛ یعنی خانواده واحدی است که فرزندان در آن متولد می‌شوند. سپس عملکرد اجتماعی کردن. به گونه ای که خانواده وظیفه ی آموزش و اجتماعی کردن فرزندان را برعهده دارد. از نظر صاحب ­نظران مکتب کارکردگرایی، خانواده نهادی است که بقای ان وابسته به وظایف و کارکردهایی است که بر عهده دارد. ‌بر اساس این دیدگاه مهم­ترین وظیفه و کارکرد خانواده، اجتماعی کردن اولیه افراد و آماده کردن آنان برای پذیرش قواعد زندگی اجتماعی است.

گفتنی است شخصیت هر فردی در دوران طفولیت پایه ریزی می شود. اگر پایه های شخصیتی که در فرد نهادینه می شود سست باشد، این فرد در آینده ازلحاظ شخصیتی فردی نابهنجار خواهد بود.

درمیان خصوصیات تشکیل دهنده ی شخصیت فرد، عاطفه مهمترین نقش را بازی می‌کند. از زمان انقلاب صنعتی با پیدایش تکنولوژی و ایجاد زندگی ماشینی هرروز شاهد کاسته شدن عاطفه دربین مردم هستیم . عاطفه و خشونت دوروی یک سکه هستند؛ هرچه از میزان عاطفه کاسته شود بر میزان خشونت افزوده می شود. مهمترین کانون عاطفه خانواده است.خانواده آموزشگاه مقدس محبت است. کانون گرم خانواده است که ارزش‌های عالی و عواطف و احساسات درخور شأن انسان را به فرزندان منتقل می‌کند. ارزشهایی چون ایثار،گذشت، صفا، فروتنی، احترام، عشق، شهامت، رشادت، تواضع، عزت نفس و … که جز در کانون گرم خانواده درجای دیگری نمیتوان آن ها را جستجو کرد.

می توان گفت خانواده کانون عاطفه است. به نظر ژرار کورنو قانون‌گذار فرض بر این دارد که عاطفه حاکم بر خانواده است. و به همین دلیل امار ه عاطفه را می پذیرد. همچنین وی براین باور است که اماره عاطفه مبنای اصلی ارث را تشکیل می‌دهد. به همین دلیل است که پس از فوت یک شخص اموال وی به نزدیک ترین فرد خانواده اش به ارث می‌رسد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...