شکل (۲-۳) عوامل ارزش در شرکت ]رأس و همکاران، ۱۳۸۸ [
در نظریه توازن ایستا، فرض بر وجود ساختار سرمایه بهینه است. این ساختار با ترکیبی از منابع مختلف تامین مالی، هزینه ها و منافع حاصل از تامین مالی از طریق بدهی را با هم برابر میسازد. همچنین در این نظریه فرض می شود که نسبت اهرم مالی بهینه یا هدف وجود دارد و بازار هر گونه انحراف (چه به صورت افزایشی و چه به صورت کاهشی) از این نسبت را خبری نامطلوب تلقی می کند. این اهرم مالی بهینه را میتوان از طریق برقراری توازن بین بدهیها و منافع حاصل از مبالغ اضافی بدهی شناسایی کرد. در الگوی توازن ایستا، چهار پیش بینی کلی هزینه های ورشکستگی مورد انتظار افزایش مییابد و این افزایش شرکتها را به سمت اهرم مالی کمتر سوق میدهد. همچنین هر چه میزان نوسانپذیری سود یک شرکت بیشتر باشد هزینه های ورشکستگی مورد انتظار آن بیشتر است. بنابرین، این گونه شرکتها کمتر از بدهی برای تامین مالی استفاده میکنند.
نظریه توازن ایستا دارای چهار شکل فرعی زیر است ]پژوهی، ۱۳۹۰، ص ۶۰[:
-
- منافع حاصل از سپر مالیاتی بدهی و مخارج نابسامانی مالی آن.
-
- نظریه نمایندگی
-
- کنترل شرکت
- زمان بندی بازار سرمایه و ساختار سرمایه
شکل (۲-۴) تئوری توازن ایستا و ساختار سرمایه
مزایای ناشی از صرفه جویی مالیاتی بدهی و مخارج نابسامانی مالی آن یکی از مزایای اصلی بدهی، قابل کسر بودن هزینه بهره از درآمد مشمول مالیات شرکت (صرفهجویی مالیاتی بدهی) است. بنابرین با فرض ثابت بودن سایر عوامل، هر چه مبلغ بدهی یک شرکت بیشتر باشد، میزان صرفهجویی مالیاتی بیشتر و در نتیجه هزینه سرمایه آن شرکت کمتر است. با این وجود، در عمل با افزایش مبلغ بدهی، مخارج نابسامانی مالی (ریسک مالی و احتمال ورشکستگی) شرکت افزایش مییابد و به نقطهای میرسد که بعد از آن، ریسک مالی شرکت بیشتر از صرفهجویی مالیاتی بدهی خواهد شد. در این حالت، استفاده از بدهی باعث کاهش ارزش شرکت می شود.
فرضیه عدم تقارن اطلاعات
این فرضیه بر این پندار شکل گرفته است که مدیران درباره جریانهای نقدی، فرصتهای سرمایه گذاری و به طور کلی چشمانداز آتی و ارزشهای واقعی شرکت، اطلاعاتی بیش از اطلاعات سرمایه گذاران برونسازمانی در اختیار دارند.
به عنوان مثال، مایرز و ماجلوف (۱۹۸۴) چنین عنوان مینمایند که اگر سرمایه گذاران درباره ارزش واقعی شرکت اطلاعات کمتری داشته باشند، در چنین شرایطی ممکن است سهام شرکت را درست قیمت گذاری نکنند. اگر شرکت ناگزیر باشد پروژه های جدید خود را از محل انتشار سهام تامین مالی کند، ممکن است قیمت گذاری کمتر از واقع بازار به حدی شدید باشد که سرمایه گذاران جدید ارزشی بیش از ارزش فعلی خالص پروژه جدید به دست آورند و در نتیجه، سهامداران فعلی زیان ببینند.
بنابرین در چنین مواقعی شرکت ناگزیر می شود از قبول و اجرای پروژه های سرمایه گذاری دارای ارزش فعلی خالص مثبت چشمپوشی کند. در چنین شرایطی شرکتها ترجیح می دهند پروژه های سرمایه گذاری خود را از محل منابع داخل شرکت تامین مالی کنند. بدین ترتیب از انتشار سهام خودداری نموده و میزان استقراض آنها را تفاضل بین سرمایه گذاری مطلوب و میزان سود انباشته یا اندوختهها تعیین می کند. اما در صورت عدم کفایت منابع داخلی، برای اجتناب از رد فرصتهای سرمایه گذاری ارزشمند، شرکت می تواند پروژه جدید را از محل اوراق بهاداری که احتمال قیمت گذاری کمتر از واقع آن در بازار کمتر است، تامین مالی کند. به عنوان مثال، اوراق قرضه، مشمول قیمت گذاری کمتر از واقع نمی شود و بنابرین، به انتشار سهام ارجحیت دارد. مایرز (۱۹۸۴) از این قاعده به عنوان تئوری سلسله مراتب گزینه های تامین مایل یاد می کند ]پژوهی، ۱۳۹۰، ص ۶۶[.
نظریه سلسله مراتب گزینه های تامین مالی[۴۵]
این نظریه بیان می کند که شرکتها در تامین منابع مالی مورد نیاز خود، سلسله مراتب معینی را طی میکنند. شکل گیری این سلسله مراتب، نتیجه یا پیامد عدم تقارن اطلاعات است. طبق این نظریه، در مواردی که بین مدیران و سرمایه گذاران برون سازمانی، عدم تقارن اطلاعاتی وجود داشته باشد مدیران از سود انباشته یا اندوختهها تامین مالی میکنند. سپس اگر منابع داخلی کفایت نکرد از بین منابع خارج از شرکت، ابتدا به انتشار کمریسکترین اوراق بهادر یعنی اوراق قرضه (استقراض) متوسل میشوند و در صورتی که استقراض کافی نباشد و به منابع مالی بیشتری نیاز باشد، دست آخر به انتشار سهام مبادرت میورزند. در این تئوری، برخلاف نظریه توازن ایستا یا پایدار، هیچ ترکیب بدهی به حقوق صاحبان سهام هدف و از قبل تعریف شدهای وجود ندارد، زیرا دو نوع حقوق مالکانه وجود دارد: داخلی و خارجی، یکی از اولویت اول و دیگری در اولویت آخر. از این رو، نسبت بدهی هر شرکت نیازهای انباشته آن شرکت برای تامین مالی خارجی را منعکس میسازد. نظریه سلسله مراتب گزینه های تامین مالی بازتاب مهمی به دنبال دارد که از جمله آنها میتوان به موارد زیر اشاره نمود ]پژوهی، ۱۳۹۰، ص ۶۶[:
الف) برای شرکتها نسبت بدهی هدف یا مطلوب وجود ندارد.
ب) شرکتهای سودآور، کمتر استقراض میکنند.
ج) شرکتها تمایل به حفظ و انباشت وجه نقد دارند.
فرضیه جریان نقدی آزاد