۳ـ۲ـ۱ـ۵ـ نقش تلویزیون در انحرافات جنسی
«یکی دیگر از صحنههای تحریک کننده و انحرافآفرین تلویزیون مربوط به امور جنسی و حرکات هنرپیشگان میباشد که باعث اغتشاش فکری در دل بینندگان و سقوط آنان در ورطه نابهنجاریها میشود.»[۷۹]
در مورد تأثیر فیلمهای تلویزیونی از طریق صحنههای جنسی باید گفت که یکی از خطرناکترین شیوه اثربخشی است که به ویژه میتواند بر روی نوجوانان و جوانان اثرات سوء بگذارد. در حال حاضر هم با توجه به گسترش ارتباطات و استفاده از ماهوارهها و اینترنت و… موضوع مهمتر جلوه میکند.
«فیلمهای جنسی هم در بزرگسال و هم در نوجوانان تأثیرگذار است و در اعماق روح آنان نفوذ میکند تا حدی که اگر نوجوانان که در مرحله بلوغ قرار دارند زیر فشار برنامه های جنسی تحریک شوند به هر عملی که میسر است دست میزنند تا خواسته تحریک شده خود را ارضا نمایند تا حدی که از زنای با محارم رویگردان نخواهند بود.»[۸۰]
«چند سالی است که بیان موضوعات جنسی (به شکل مجازی) از طریق اینترنت به یکی از معضلات بزرگ جوامع غربی و به طور کلی تمام افرادی که دسترسی به شبکه اینترنتی دارند تبدیل شده است. احتمال دارد ناشناختهترین بخش روابط اینترنتی، برخوردهای روشن جنسی باشد که در MUD(اتاقهای گفتوگو) و در پارهای از اتاقهای خصوصی فراجهانی انجام گیرد.»[۸۱]
اینجا است که نقش والدین در تربیت صحیح و مواظبت از رفتارهای کودکان و نوجوانان جلوهنمایی میکند چرا که در این مورد خاص اگر خانوادهای از دستگاه ماهواره و یا اینترنت استفاده میکند باید این پیشبینی را هم در مورد فرزندان خویش بنماید که این امکان وجود دارد پخش فیلمهای مبتذل و جنسی با توجه به حساس بودن دوران نوجوانی به راحتی میتواند فرزندانشان را در ورطه نابودی و سردرگمی بیاندازد و به نوع فکر و اندیشه فرزندان عزیزشان که بیشتر باید در خدمت علم و تحصیل و نوآوری باشد، درگیر صحنههای تحریکآمیز فیلمهای مبتذل بوده که اگر کنترل از همان اوایل نوجوانی صورت نگیرد دیگر غیرقابل مهار خواهند بود چرا که اگر ذهن نوجوان به این طور فیلمها عادت کند و به نوعی خو بگیرد دیگران هم از گزند این افکار و رفتار تحریک شده در امان نخواهند بود.
بنابرین ضروری است تا والدین نسبت به فرزندانشان حساسیت بیشتری به خرج دهند و اجازه ندهند فرزندانشان با تماشای یک فیلم مبتذل که از طریق ماهواره یا اینترنت دریافت میکنند فکر و ذهنشان تحریک گردیده بلکه طوری بررفتار فرزندان خود نظارت نمایند که تواناییهای خویش را در جهت مثبت و خدمت به جامعه و همنوعان خویش به کار گیرند، البته این بدان معنی نیست که والدین تنها به نظارت بر رفتار فرزندان نوجوان خویش در تماشای برنامه های ماهوارهای و استفاده از اینترنت بپردازند بلکه باید به نوعی داور اعمال و رفتار خویش بوده تا مبادا خودشان در اثر تماشای فیلمهای تحریکآمیز و جنسی نه تنها قادر به کنترل رفتار خویش نبوده بلکه فرزندانشان نیز ناخودآگاه در اثر توجه به رفتارهای والدین در برخوردهای اجتماعی که از قید و بندهای اخلاقی به دور بوده دچار انحراف جنسی و ابتذال اخلاقی گردند، که یکی از عوامل تأثیرگذار منفی در این زمینه رسانه تصویری چون ماهواره، اینترنت بر رفتار والدین و فرزندان است.
۳ـ۲ـ۲ـ تلویزیون و نقش آن در تسهیل ارتکاب جرم
مواردی که تا به حال گفته شد در مورد نقش تلویزیون در تحریک تماشاگران به سوی جرم بود لیکن در مورد نقش تلویزیون در تسهیل ارتکاب جرم باید گفت افراد با هر انگیزهای که دست به اقدام یک سری اعمال مجرمانه میزنند تحت تأثیر برنامه های تلویزیونی به روش سادهتر از قبل دست به ارتکاب جرم میزنند.
در اینگونه موارد تلویزیون با پخش فیلمهای جنایی و عادی جلوه دادن آن تماشاگر را به این باور میرساند که ارتکاب جرم و جنایت در جامعه در حال انجام است و هیچ گونه لطمهای به اجتماع و فرد نخواهد زد و در این وادی از ظرافت هنر سینمایی هم استفاده میشود یعنی انتخاب بازیگر خوشچهره، گریم و موزیک و… در این راستا با پخش روشهای مختلف جرایم گوناگون به مثابه آموزشگاهی برای ارتکاب جرم تبدیل میشود. در این مبحث به اجمال به چند نمونه از مصادیق تسهیلکننده ارتکاب جرم تحت تأثیر فیلمها و برنامه های تلویزیونی پرداخته میشود:
۳ـ۲ـ۲ـ۱ـ عادی جلوه دادن بزهکاری
تا زمانی که ناهنجاری و بزهکاری در نظر کنشگران اجتماعی امری زشت و غیرمنطقی جلوه کند میزان ارتکاب انحرافات اجتماعی و خروج از هنجارهای اجتماعی کاهش خواهد یافت.انعکاس کجرویهای اجتماعی در تلویزیون در کاهش نفرت از انحرافات و عادی شدن ناهنجاری در جامعه تأثیر بسزایی دارد، زیرا فرد ضمن اطلاع از نقض هنجارها توسط تلویزیون در مییابد که هنجارهای اجتماعی که به نظر وی غیرقابل تخطی بودند قابل شکستن و تخلف هستند لذا انگیزه ارتکاب جرم در فرد تقویت میشود و این یکی از کارکرهای منفی تلویزیون و نقش اثرگذار آن در تسهیل ارتکاب جرایم است.»[۸۲]
برای تبیین بهتر موضوع به ذکر مثالی میپردازیم:
«در مصاحبهای که با پسر یازده ساله که سلاخ بوده به عمل آمد و علت انتخاب شغل سلاخی از او سؤال شد در پاسخ گفت:
پدرم مرا در سن شش سالگی نزد قصابی به کار گماشت. روزهای اول از آنچه که استادم انجام میداد نفرت داشتم و قادر نبودم که صحنههای بیرحمی او را نسبت به حیوانات مشاهده کنم ولی به تدریج به علت دوام این امر عادت کردم و کمکم خودم نیز به سلاخی پرداختم بهطوری که الان قادرم چند حیوان را سر ببرم.»[۸۳]
مثالی دیگر در این زمینه یعنی کارکرد منفی تلویزیون: دختر شهرستانی که از پدیده فرار دختران از خانه اطلاع چندانی ندارد با شنیدن خبر یا دیدن فیلمهای مربوط به فرار دختران متوجه میشود که این امر میتواند یکی از راههای رهایی از برخی مشکلات و تضادهای خانوادگی باشد و هنگامی که در کانون خانواده احساس ناامیدی و سرخوردگی و خلأ عاطفی میکند ممکن است همان راهی را برگزیند که برخی دختران برای رهایی از رنجهای خانوادگی انتخاب کرده بودند.
به این ترتیب ملاحظه میگردد که تکرار صحنههای جرمزا و حاوی آموزههای غیراخلاقی و مغایر با ارزشهای فرهنگی و دینی یک جامعه دررسانههای تصویری قبح عمل را از بین برده و باعث میشود فرد به آن خو گرفته و آن را نزد خودش امری عادی تلقی نماید همانطوری که اکثر افراد از زندان هراس دارند ولی وقتی یکبار مرتکب جرم شوند و پای آن ها به زندان باز شود دیگر باید در مورد این فرد اینطور اندیشید که آسانتر و راحتتر از قبل مرتکب جرم شوند تا جاییکه حتی با علم به این قضیه که امکان دستگیر شدن و در نهایت زندانی شدن و مجازات در انتظار اوست ولی باز هم مرتکب تکرار جرم میگردند.
۳ـ۲ـ۲ـ۲ـ آموزش روش اجرای جرم